کنگره آمریکا چهارشنبه میزبان محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی بود؛ در یک چرخش چشمگیر. در سال ۲۰۱۹، کنگره با اجماع دوحزبی لایحه‌ای علیه ریاض و شخص بن‌سلمان تصویب کرد—به‌دلیل جنگ یمن و قتل جمال خاشقجی—لایحه‌ای که تنها با وتوی دونالد ترامپ از مسیر تبدیل شدن به قانون خارج شد.

سناتورهایی مانند مارکو روبیو، تیم کین و لیندسی گراهام در همان دوره بن‌سلمان را «قاتل»، «بی‌ثبات‌کننده منطقه» و تهدیدی برای نظم جهانی توصیف می‌کردند. امروز، اما همان کنگره فرش قرمز را برای او پهن کرده است؛ تغییری که نه تصادفی است و نه صرفاً نتیجه گذر زمان، بلکه محصول یک کارزار سیاسی هوشمندانه، سرمایه‌گذاری تریلیونی و تلاش هدفمند برای بازنویسی تصویر ولیعهد در واشینگتن—روایتی که حتی ترامپ با موضع‌گیری تازه‌اش درباره پرونده خاشقجی، عملاً به سفیدسازی آن کمک کرده است.

محمد بن‌سلمان اما به‌خوبی شکاف عمیق سیاسی در واشینگتن را می‌فهمد و آن را به فرصتی راهبردی تبدیل کرده است. او می‌داند ترامپ مشتاق نزدیکی به ریاض است و عربستان را ستون نظم جدید خاورمیانه می‌بیند؛ در عین حال، آگاه است که دموکرات‌ها ـ با وجود انتقادهای شدید حقوق بشری ـ به‌دلیل واقعیت‌های انرژی، مهار ایران و نیازهای فناوری، نمی‌توانند رابطه با سعودی را قطع کنند. بنابراین استراتژی او «یک‌حزبی‌سازی روابط» نیست؛ بلکه ساختن یک رابطه دوحزبی پایدار است تا عربستان در هیچ سناریوی انتخاباتی چیزی را از دست ندهد. رفتن او به کنگره ـ نه فقط کاخ سفید ـ دقیقاً با همین هدف طراحی شده: نشان دهد که عربستان شریک ثابتی برای آمریکا است، صرف‌نظر از اینکه کدام حزب قدرت را در دست دارد.

اما بن‌سلمان از کنگره چه می‌خواهد؟

الف) قراردادهای عظیم تسلیحاتی: ایجاد ستون فقرات ارتش آینده عربستان
بن‌سلمان در حال پیش‌برد یکی از بزرگ‌ترین برنامه‌های نوسازی تسلیحاتی تاریخ سعودی است. بر اساس گزارش‌های دفاعی، عربستان در چارچوب چشم‌انداز ۲۰۳۰ برنامه دارد حدود ۶۰ فروند F-15EX و ۴۸ فروند F-35 خریداری کند؛ بسته‌ای که ارزش آن در برخی تحلیل‌ها تا بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برآورد شده و به‌طور مستقیم برای موازنه با ایران و ارتقای «برتری هوایی» سعودی تعریف شده است. در کنار این، معامله ۱۵ میلیارد دلاری THAAD (شامل ۴۴ لانچر، ۳۶۰ موشک رهگیر و رادارهای AN/TPY-2) و خریدهای مکرر موشک‌های پاتریوت PAC-3 نشان می‌دهد ریاض واقعاً به‌سمت ایجاد یک چتر دفاع موشکی چندلایه حرکت می‌کند.

بن‌سلمان در کنگره به‌دنبال آن است که این بسته‌ها – به‌خصوص F-35 – با کمترین مقاومت سیاسی تصویب و از خطر بلوکه شدن توسط نمایندگان منتقد حقوق بشر مصون بماند؛ یعنی ارتقاء قدرت نظامی عربستان را به یک واقعیت غیرقابل بازگشت در معماری امنیتی منطقه تبدیل کند.

هدف استراتژیک عربستان این است که خود را از یک «مشتری وابسته» به یک نیروی نظامی با بازدارندگی مستقل تبدیل کند. عربستان از جنگ یمن و حمله پهپادی به آرامکو در سال ۲۰۱۹ درس گرفته است که بدون دفاع هوایی چندلایه و قدرت تهاجمی مستقل، اقتصاد ۱ تریلیون دلاری‌اش آسیب‌پذیر است. به همین دلیل، بن سلمان تلاش می‌کند با لابی مستقیم در کنگره، مقاومت دموکرات‌ها نسبت به فروش مهمات هدایت‌شونده و هواگردهای نسل جدید را کاهش دهد و یک چتر امنیتی بلندمدت برای دوران پادشاهی خود ایجاد کند.

ب) همکاری هسته‌ای غیرنظامی: دستیابی به «گزینه هسته‌ای بالقوه» بدون هزینه سیاسی
عربستان می‌داند که وارد عصر رقابت هسته‌ای منطقه‌ای شده است: ایران برنامه هسته‌ای خود را تثبیت کرده، ترکیه پروژه‌های هسته‌ای‌اش را با روسیه پیش می‌برد، و مصر نیز طرح‌های مشابهی شروع کرده است. بن‌سلمان به‌دنبال آن است که عربستان نیز وارد این «باشگاه» شود، اما با حمایت رسمی آمریکا تا از هرگونه شائبه نظامی‌سازی فاصله بگیرد.

در سطح فنی، عربستان می‌خواهد به چرخه سوخت بومی، توان غنی‌سازی محدود، ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای با همکاری Westinghouse و زیرساخت‌های مدیریت پسماند و ایمنی دست یابد. اما هدف پنهان‌تر، ایجاد «گزینه هسته‌ای بالقوه» است؛ یعنی توانایی‌ای که اگر ایران در آینده به آستانه تسلیحاتی برسد، عربستان نیز در زمان کوتاهی توان واکنش داشته باشد.

این بخش از مذاکرات برای آمریکا حساس است، زیرا ایجاد هرگونه ظرفیت غنی‌سازی در عربستان می‌تواند هسته‌ای شدن منطقه را تسریع کند. به همین دلیل بن‌سلمان با فشار مستقیم بر کنگره تلاش دارد نشان دهد که عربستان یک شریک قابل اعتماد، مسئول و وابسته به واشینگتن است؛ شریکی که می‌تواند رهبری هسته‌ای «غیرنظامی اما استراتژیک» جهان عرب را برعهده بگیرد.

ج) هوش مصنوعی و فناوری‌های کلیدی: آرامکو در برابر سیلیکون‌ولی
در حوزه فناوری، داده‌های امروز نشان می‌دهد که پروژه بن‌سلمان دیگر فقط «نئوم» به‌عنوان یک شهر آینده‌نگر نیست. عربستان با ایجاد شرکت دولتی Humain و تزریق منابع صندوق ثروت ملی (PIF) در ابعاد صدها میلیارد دلار، هدف گرفته که تا ۲۰۳۰ به یکی از بزرگ‌ترین صاحبان زیرساخت‌‌های هوش مصنوعی در جهان تبدیل شود.

طبق گزارش‌ها، عربستان در حال بستن قراردادهایی برای تامین ده‌ها تا صدها هزار چیپ AI از شرکت‌هایی مثل Nvidia و AMD، ساخت چند گیگاوات ظرفیت دیتاسنتر، و راه‌اندازی صندوق‌های سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر چندمیلیارد دلاری است؛ و در برخی سناریوها هدف‌گذاری شده که تا ۷ درصد بار محاسباتی جهانی AI در عربستان میزبانی شود.

این اقدامات با چشم‌انداز ۲۰۳۰ گره خورده و عربستان را از یک اقتصاد صرفاً نفتی، به یک بازیگر ژئوپولیتیکی در بازار داده، کلود و هوش مصنوعی تبدیل می‌کند؛ چیزی که بن‌سلمان در کنگره آن را به‌عنوان استدلال اصلی برای تثبیت رابطه تکنولوژیک بلندمدت با آمریکا استفاده می‌کند.

خلأ قدرت در جهان عرب و طرح بن‌سلمان برای تبدیل شدن به شریک شماره یک آمریکا

محمد بن سلمان درک دقیقی از خلأ قدرت در جهان عرب دارد و می‌خواهد آن را به فرصت تبدیل کند. او می‌بیند که مصر گرفتار بحران مالی شدید است، امارات در سطح ژئوپلیتیکی به سقف نفوذ خود رسیده، قطر هنوز برای بخشی از نهادهای آمریکایی شریک قابل‌اعتماد محسوب نمی‌شود، ترکیه سیاست خارجی دوگانه دارد، و ایران درگیر جنگ، تحریم و بی‌ثباتی داخلی است.

در چنین فضایی، بن‌سلمان خود را تنها رهبر عرب با ثبات، منابع مالی عظیم، برنامه اقتصادی منسجم و توانایی اعمال نفوذ منطقه‌ای می‌بیند. هدف او این است که به واشینگتن بفهماند: اگر آمریکا می‌خواهد یک شریک قدرتمند، قابل پیش‌بینی و قادر به مدیریت خاورمیانه داشته باشد، هیچ گزینه‌ای جز او وجود ندارد.

این پیام، نه‌فقط خطاب به کاخ سفید، بلکه مستقیماً به ساختار تصمیم‌گیری آمریکا منتقل می‌شود: «رهبر اصلی منطقه من هستم و نظم آینده خاورمیانه بدون عربستان شکل نمی‌گیرد.»

او این پیام را دقیقاً در کنگره مطرح می‌کند، زیرا می‌داند هیچ سیاست پایداری در خاورمیانه بدون چراغ سبز قانون‌گذاران آمریکا دوام نمی‌آورد. سرنوشت فروش تسلیحات، همکاری هسته‌ای، کمک‌های امنیتی، و حتی توافق‌های منطقه‌ای همه در نهایت از مسیر کنگره عبور می‌کند.

بن‌سلمان تلاش می‌کند کنگره را قانع کند که رهبری عربستان بر جهان عرب نه‌تنها «قانونی» است، بلکه «ضروری» است: برای مهار ایران، برای تعامل با اسرائیل و روند صلح، برای مدیریت بازار نفت و انرژی، و برای ثبات امنیتی خلیج فارس. او می‌خواهد کنگره بپذیرد که هر توافقی—از اوپک گرفته تا پروازهای اسرائیل، از امنیت تنگه هرمز تا بازار انرژی جهانی—بدون ریاضِ تحت رهبری او نه اجرایی است و نه پایدار.

این یعنی تثبیت عربستان به‌عنوان مرکز ثقل قدرت در خاورمیانه و خودِ بن‌سلمان به‌عنوان رهبر بلامنازع جهان عرب در معادله‌ای که واشینگتن نیز ناچار است آن را قبول کند.

خبرهای بیشتر

شنیداری