دونالد ترامپ می‌گوید نامه‌ای برای علی خامنه‌ای فرستاده است. از سخنان او و بر اساس همه شواهد چنین به‌نظر می‌رسد که چکیده و اصل آن نامه این است که «شرایط ما را باید بپذیرید. انتخاب این‌که این شرایط را با یا بدون اقدام نظامی بپذیرید با شما.»

رییس‌جمهوری آمریکا، گفته که در نامه‌ای که چهارشنبه ۱۵ اسفند به رهبر جمهوری اسلامی، فرستاده، بار دیگر تاکید کرده است مذاکره بر سر یک توافق با حکومت ایران را به اقدام نظامی ترجیح می‌دهد.

او پیشاپیش البته نتیجه رد احتمالی این پیشنهاد را برای خامنه‌ای روشن کرده است:‌«گزینه دیگر اقدام نظامی است، زیرا ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد.»

ترامپ همچنین جمعه ۱۷ اسفند به خبرنگاران در کاخ سفید گفت که در مورد ایران، «خیلی زود» اتفاقی رخ خواهد داد. اتفاقی که او امیدوار است با توافق بر روی برگه کاغذ به دست آید و نه از طریق بمباران و حمله نظامی.

پیام ترامپ به خامنه‌ای، پیام تسلیم با دادن هزینه‌های کمتر است. او هیچ تلاشی نمی‌کند که معنای واقعی نامه خود را پیشاپیش آشکار کند: «امیدوارم که بتوانیم به توافق صلح برسیم، اما گزینه دیگر نیز مشکل را حل خواهد کرد.»

ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید، مسیری ثابت را در قبال جمهوری اسلامی پیموده است. او می‌کوشد و می‌خواهد بدون دست زدن به عملیات نظامی، جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای خود را در عمل تعطیل کند، برنامه‌ موشکی‌اش را کنار بگذارد و همراه با گروه‌های نیابتی‌اش از بی‌ثبات کردن منطقه دست بکشد.

برای رسیدن به این اهداف، او دو راه را برگزیده است: اول این‌که با احیای سیاست فشار حداکثری، جمهوری اسلامی را ناگزیر سازد که به تسلیم تن دهد و دوم این‌که، این تسلیم شدن و دست‌ها را بالا بردن علنی و عمومی باشد نه مطابق خواست و سنت و روش و منش جمهوری اسلامی پنهانی و در خفا.

همیشه مذاکره، اما در خفا و پنهانی

واقعیت امر این است که برخلاف آن‌چه رهبران جمهوری اسلامی و رسانه‌هایشان می‌گویند، آن‌ها همیشه و همواره مستقیم و یا غیرمستقیم با آمریکا مذاکره کرده‌اند، از پیش از پیروزی انقلاب در پاریس و تهران گرفته تا مذاکره بر سر گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ یا رسوایی مذاکرات پنهانی و خرید سلاح در ماجرای مک فارلین در سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵.

نمونه‌های تازه‌ترش مذاکرات پنهانی در عمان در اواخر دوران محمود احمدی نژاد و ابراهیم رئیسی است. شاید مذاکرات برجام صرفا از این نظر استثنا باشد که پنهانی و در خفا نبود.

جمهوری اسلامی در تمام این سال‌ها و در همه آن‌چه به اسم دیپلماسی انجام داده، کوشیده کارها و توافق‌هایش را در سکوت و تاریکی و در خفا پیش ببرد، مانند توافق‌های استراتژیکی که با چین و روسیه امضا کرده و هیچ‌کس از جزییات آنها مطلع نیست.

به‌دلیل همین ماهیت تبهکارانه است که جمهوری اسلامی نمی‌خواهد و تا توانسته از مذاکرات مستقیم و علنی با آمریکا سر باز زده است است.

علی خامنه‌ای از این شرایط به‌عنوان نه مذاکره، نه جنگ نام می‌برد اما امروز نه فقط کسی مثل دونالد ترامپ، بلکه کشورهای اروپایی که در نیم قرن گذشته بیش از هر کاری با جمهوری اسلامی مماشات کرده بودند، به تنگ آمده‌اند و در سایه ضعف بی‌سابقه و شکنندگی کامل حکومت در داخل و منطقه، و حرکت هم‌زمان برای دستیابی به سلاح هسته‌ای به صراحت می‌گویند که کاسه صبرشان دیگر لبریز شده است.

از نامه‌ای که آبه برد تا امروز

برای همین وقتی ترامپ می‌گوید: ««می‌توانیم توافقی انجام دهیم که به همان اندازه‌ پیروزی در جنگ، خوب باشد. اکنون زمان آن فرا رسیده و به هر طریقی، این اتفاق رخ خواهد داد»، دیگر دست جمهوری اسلامی برای نوشیدن جام زهر در پستویی تاریک و بدون پرداختن عوارض چنین شکست و تسلیمی در مناسبات حکومت و ملت ایران بسته‌تر از همیشه است.

این همان واقعیت بزرگ و اصلی است که تغییر کرده وگرنه نامه چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ ترامپ، دست‌کم اولین نامه او نیست که برای علی خامنه‌ای ارسال شده و همه از آن آگاه شده‌اند.

براساس گزارشی که پنج‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، در وبسایت رسمی علی خامنه‌ای منتشر شد، وقتی شینزو آبه، نخست‌وزیر فقید ژاپن که به دونالد ترامپ نزدیک و مورد احترام او بود، به ایران سفر کرد کرد و در ابتدای دیدارش با رهبر جمهوری اسلامی گفت:‌« من قصد دارم پیام رییس‌جمهوری آمریکا را به جنابعالی برسانم.» پاسخ شنید: «من شخص ترامپ را شایسته‌ مبادله‌ هیچ پیامی نمی‌دانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»

شینزو آبه چندان کارآزموده و باهوش بود که نامه ترامپ را طوری زیر خود بگذارد و بر رویش بنشیند که به‌خوبی در عکس‌ها مشخص باشد و ثبت شود در این دیدار چه گذشت.

تغییراتی که پایان جمهوری اسلامی را رقم می‌زند؟

اما امروز شرایط، هم در داخل کشور، هم در منطقه و هم در عرصه جهانی بسیار بیشتر از آن‌که حتی قابل تصور می‌بود، به زیان جمهوری اسلامی تغییر کرده است.

در عرصه منطقه‌ای، پس از سال‌ها رجزخوانی، نخستین رویارویی‌های نظامی مستقیم با اسرائیل نتایجی حقارت‌بار و فاجعه‌آمیز به بار آورده و هراس از ادامه این رویارویی را به واقعیتی غیرقابل انکار برای علی خامنه‌ای و فرمانده سپاه پاسداران تبدیل کرده است.

سال‌ها سرمایه‌گذاری از جیب و سفره ایرانیان و منابع و منافع ملی ایران در سوریه، لبنان، غزه و کرانه باختری، عراق، یمن و دیگر کشورهای منطقه در کمتر از چند ماه دود شده و به هوا رفته است و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین موقعیت خود در نیم قرن حکومت ولی فقیه‌شان در تهران هستند.

در چنین شرایطی و با از دست رفتن همه آن‌چه که جمهوری اسلامی سیاست بازدارندگی خود را بر آن‌ها متکی کرده بود، این تمایل در بین رهبران جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه افزایش یافت که برای جبران شکست‌ها، با سرعت بخشیدن به برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود را در نزدیک‌ترین لحظه به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای قرار دهند.

این امر به‌طور طبیعی از نگاه غرب و اسرائیل پنهان نماند، تا آن‌جا که نه تنها دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا، بلکه کسانی مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن و تیمی که آرزویشان احیای برجام و حل و فصل بحران از راه دیپلماسی بود، ماه‌ها قبل نسبت به رسیدن جمهوری اسلامی به لحظه گریز هسته‌ای هشدار دادند.

ناکارآمدی، بی‌لیاقتی و فساد نهادینه‌شده و گسترده‌ای که سراپای حکومت را فرا گرفته، ستم و تبعیض و سرکوب و کشتار شهروندان به گواهی خود رهبران جمهوری اسلامی، جامعه را در آستانه انفجار و انقلاب قرار داده است.

از جام زهر تا نشان بی‌شرافتی

وضع چنان است که مسعود پزشکیان، رییس دولت در جمهوری اسلامی، که با تعهد به ذوب بودن در ولی‌فقیه، کارش از قدم زدن در مجلس به نشستن بر صندلی ریاست قوه مجریه کشید، آشکارا می‌گوید موافق مذاکره بود اما به‌دستور خامنه‌ای حالا دیگر مخالف مذاکره است.

علی خامنه‌ای وقتی گفت «مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست»، در عمل دست و پای خودش را بست نه دست کارگزارانی را که از قضا برخلاف او راه بقای جمهوری اسلامی را در مذاکره و تن دادن به سازش و تسلیم، حتی اگر شده موقتی، می‌دیدند و می‌بینند.

گرهی که خامنه‌ای بر این رشته افکنده، احتمالا جز به دو روش باز نشود: با پذیرش علنی و رسمی این حقیقت که او نه هوشی دارد، نه عقلی و نه شرافتی؛ و یا با تحمیل هزینه‌های سنگین و حتی غیرقابل جبران بیشتر به ایران و ایرانیان از راه جنگ و نابودی زیرساخت‌هایی که گرچه متعلق به مردم ایران است، اما از سوی حکومتی دزدسالار و مافیایی اشغال شده است.

خبرهای بیشتر

شنیداری