همزمان با عملیات دریایی دولت ترامپ علیه قایق‌های قاچاقچیان در دریای کارائیب و تدارک نظامی آمریکا در نزدیکی ونزوئلا، بحث درباره اینکه که آیا واشینگتن باید برای «تغییر رژیم» در کاراکاس اقدام کند، اختلاف میان جمهوریخواهان در کنگره را بیش از پیش آشکار کرده است.

بخشی از جمهوری‌خواهان می‌گویند پیوندهای دولت نیکولاس مادورو با تهران، در کنار روابطش با چین و روسیه، تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی ایالات متحده ایجاد کرده و مداخله آمریکا را توجیه‌پذیر می‌کند. این در حالی است که گروهی دیگر از همان حزب هشدار می‌دهند که ایالات متحده در مسیر تکرار اشتباهات پرهزینه گذشته، از عراق تا لیبی، گام می‌گذارد.

استدلال موافقان فشار حداکثری: «مادورو متحد ایران، چین و روسیه است»

بخشی از نمایندگان جمهوری‌خواه معتقدند شرایط برای بازتعریف سیاست ایالات متحده در قبال ونزوئلا مهیا است.

بری مور، نماینده جمهوریخواه آلاباما می‌گوید: «اگر به متحدان مادورو نگاه کنید، او به ایران، چین و روسیه وصل است؛ اینها دوستان ما نیستند. ما می‌دانیم این کشورها هیچ کاری برای کمک به ما نمی‌کنند. رییس‌جمهوری ترامپ متوجه شده که اینجا یک فرصت وجود دارد.»

مایکل باومگاردنر، نماینده جمهوری‌خواه ایالت واشینگتن نیز مادورو را «حاکمی نامشروع و خطرناک برای نیم‌کره غربی» توصیف می‌کند و باور دارد که تغییر قدرت در کاراکاس «در راستای منافع امنیت ملی آمریکا» خواهد بود.

این گروه از قانونگذاران با اشاره به نزدیکی مادورو با تهران و حضور شبکه‌های قاچاق مواد مخدر مورد حمایت دولت ونزوئلا، معتقدند اگر واشینگتن اکنون دست به کار نشود، فرصت «مهار نفوذ رقبای راهبردی» را از دست خواهد داد.

هشدار جمهوری‌خواهان مخالف درباره تکرار مداخلات خارجی پرهزینه

تعداد قابل توجهی از جمهوریخواهان به‌طور فزاینده نسبت به ایده دخالت مستقیم آمریکا در ونزوئلا بدبین شده‌اند. این بدبینی یک نگرانی صرف سیاسی نیست؛ بلکه بر تجربه‌های تلخی بنا شده که ایالات متحده در طول دو دهه گذشته در خاورمیانه پشت سر گذاشته است. آنان معتقدند هرچند مادورو رهبری مستبد و بی‌ثبات‌کننده است، اما ورود مستقیم آمریکا برای جابه‌جایی او نه تنها تضمینی برای موفقیت ندارد، بلکه به احتمال زیاد واشینگتن را وارد همان چرخه‌ای می‌کند که در عراق، لیبی و افغانستان شاهد آن بود؛ آغاز دخالت با هدف «اصلاح» که در نهایت پایان یافتن آن با خلأ قدرت، هرج ومرج گسترده، هزینه‌های مالی سرسام‌آور، و بحران‌های سیاسی طولانی‌مدت همراه خواهد بود. این گروه بر این باورند که شرایط اجتماعی و ساختار نهادی ونزوئلا، به دلیل فساد مزمن، فروپاشی خدمات عمومی و وابستگی اقتصادی شدید به بازیگران غیررسمی، هرگونه مداخله را از همان ابتدا در معرض شکست قرار می‌دهد.

از نگاه این جناح، بهترین مسیر برای ایالات متحده نه ورود نظامی و نه تلاش برای مهندسی سیاسی از بیرون، بلکه تمرکز بر تضعیف شبکه‌های قدرتی است که بقای مادورو را ممکن می‌کنند. آنان می‌گویند اگر واشینگتن بتواند جریان مالی و لجستیکی کارتل‌های مواد مخدر، گروه‌های مسلح وابسته و حلقه‌های فساد اقتصادی را هدف قرار دهد، بدون اینکه خود را درگیر تغییر حکومت کند، بنیان‌های رژیم به‌طور طبیعی دچار سستی خواهد شد و زمینه برای یک تحول درونی فراهم می‌شود. از دیدگاه این طیف، سیاست خارجی مؤثر در ونزوئلا باید بر کاهش هزینه‌های مستقیم آمریکا، جلوگیری از درگیری بلندمدت و واگذاری مسئولیت تغییر سیاسی به جامعه و نهادهای داخلی ونزوئلا استوار باشد؛ رویکردی که آنها آن را راهی محتاطانه‌تر، پایدارتر و کمتر پرهزینه می‌دانند.

جهش صادرات نفت ونزوئلا با وجود فشارهای فزاینده واشینگتن

درحالی‌که واشینگتن فشارهای سیاسی و نظامی خود را بر دولت مادورو افزایش داده، بازار جهانی نفت تصویر متفاوتی از تاثیر این سیاست‌ها ارائه می‌دهد. جدیدترین داده‌های تجاری نشان می‌دهد صادرات نفت ونزوئلا نه تنها کاهش نیافته، بلکه در ماه نوامبر به حدود ۹۲۱ هزار بشکه در روز رسیده است؛ رقمی که سومین میانگین ماهانه بالای سال را ثبت می‌کند و نشان می‌دهد شبکه انرژی ونزوئلا توانسته در برابر فشارهای خارجی انعطاف‌پذیر بماند.

نزدیک به ۸۰ درصد این صادرات همچنان راهی چین می‌شود؛ موضوعی که نقش پکن را به عنوان مشتری اصلی و تکیه‌گاه اقتصادی مادورو تثبیت می‌کند. در عین حال، آمارها افزایش صادرات به ایالات متحده را نیز (حدود ۱۵۰ هزار بشکه در روز) نشان می‌دهد. این صادرات از مسیر همکاری میان PDVSA و شرکت شورون و تحت مجوز محدود وزارت خزانه‌داری انجام می‌شود. کوبا نیز مطابق روند سال‌های گذشته سهم خود را در قالب نفت خام، بنزین و سوخت جت دریافت کرده و عملاً در حلقه مصرف‌کنندگان ثابت نفت ونزوئلا باقی مانده است.

بحران هگست؛ حملات دریایی و فشار داخلی بر دولت ترامپ

هم‌زمان با افزایش تنش‌ها در اطراف ونزوئلا، یک بحران موازی در واشینگتن در حال شکل‌گیری است؛ بحرانی که مستقیماً وزیر جنگ، پیت هگست، را زیر فشار برده و فضای سیاسی را پیچیده‌تر کرده است. گزارش‌های رسانه‌ای درباره عملیات دریایی اخیر ارتش آمریکا نشان می‌دهد در یکی از حملات، قایقی که هدف موشک قرار گرفته بود، پس از انفجار اولیه نیز بار دیگر مورد حمله قرار گرفت؛ اقدامی که در ادبیات نظامی به «حمله دو مرحله‌ای» شناخته می‌شود و می‌تواند به‌عنوان مصداق بالقوه نقض قوانین جنگی تلقی شود. کارشناسان حقوق بین‌الملل تاکید می‌کنند که این نوع حمله اگر عمدی بوده، ممکن است در چارچوب قوانین بین‌المللی به «جنایت جنگی» تعبیر شود.

در واکنش به این گزارش‌ها، هگست تاکنون هیچ موضع‌گیری مشخصی ارائه نکرده و از رد صریح آن خودداری کرده است؛ امری که فضای تردید و فشار سیاسی را تشدید کرده است. افزون بر این، رفتارهای رسانه‌ای او، از جمله انتشار یک متن طنزآمیز درباره حمله به قایق‌های مظنون، انتقادات گسترده‌ای را برانگیخته و بسیاری آن را نشانه‌ای از بی‌مسئولیتی در مواجهه با موضوعی به حساسیت عملیات مرگبار نظامی دانسته‌اند. این واکنش‌ها محدود به مخالفان سیاسی دولت نبوده و حتی در میان بخش‌هایی از پایگاه محافظه‌کاران و رهبران مذهبی نیز انتقاداتی مبنی بر «غیرمسیحی» و «خونخواهانه» بودن این رفتار مطرح شده است.

در مجموع، همزمان شدن این بحران اخلاقی و حقوقی با فشارهای فزاینده در سیاست خارجی، دولت ترامپ را در موقعیتی قرار داده که باید هم اعتبار بین‌المللی خود را مدیریت کند و هم شکاف‌های داخلی پیرامون فرماندهی نظامی را کاهش دهد؛ چالشی که ممکن است پیامدهای آن فراتر از بحران ونزوئلا امتداد یابد.

ابهام در سیاست و اختلاف در کنگره

آنچه امروز در واشینگتن جریان دارد، نه صرفاً یک اختلاف نظر درباره ونزوئلا، بلکه رویارویی دو نگاه متفاوت به نقش آمریکا در جهان است. دولت ترامپ استدلال می‌کند که نزدیکی مادورو به قدرت‌های رقیب، از جمله چین و روسیه، و روابط عمیق او با شبکه‌های منطقه‌ای، تهدیدی استراتژیک را درست در چند صد مایلی سواحل آمریکا ایجاد کرده و ایالات متحده نمی‌تواند در برابر این تحول بی‌تفاوت بماند. اما در مقابل، طیف رو به گسترشی از جمهوریخواهان محتاط و تقریباً تمامی دموکرات‌ها یادآوری می‌کنند که واشینگتن در دهه‌های اخیر بارها با تصور «مهار تهدید»، وارد چرخه‌هایی شده که خروج از آنها بسیار دشوارتر از ورود بوده است؛ و هشدار می‌دهند که آمریکای لاتین، با بافت سیاسی متفاوت و سابقه تاریخی پیچیده‌اش، می‌تواند میدان تازه‌ای از بی‌ثباتی برای ایالات متحده رقم بزند.

اکنون سیاست خارجی دولت ترامپ زیر سایه سه عامل همزمان شکل می‌گیرد: حملات دریایی بحث‌برانگیز، تحقیقات فزاینده در کنگره، و تنش‌های اقتصادی و ژئوپلیتیک با ونزوئلا. ترکیب این سه عامل، شرایطی ایجاد کرده که در آن هر تصمیم می‌تواند پیامدهایی فراتر از بحران کنونی، چه برای منطقه و چه برای موقعیت آمریکا در جهان، داشته باشد.

خبرهای بیشتر

شنیداری