به نظر می‌رسد مهم‌ترین هدف بنیامین نتانیاهو از سفر آتی به آمریکا، کسب چراغ سبز از دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، برای پیشبرد «کار ناتمام» خود است؛ یعنی نابودی کامل نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و در نهایت حرکت به سمت سرنگونی خودِ جمهوری اسلامی و طراحی خاورمیانه‌ای جدید.

از زمانی که ترامپ دوباره به قدرت بازگشت، همکاری او و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی و نیروهای وابسته به آن به قدری نزدیک بوده است که نتانیاهو بارها تاکید کرده اسرائیل هرگز دوستی مانند ترامپ در کاخ سفید نداشته است. ترکیب ترامپ‌–نتانیاهو، کابوس رهبر جمهوری اسلامی است.

رسانه‌های اسرائیلی این روزها درباره سفر پیشروی نتانیاهو به آمریکا و پنجمین دیدار او با ترامپ از زمان بازگشت مجدد ترامپ به قدرت، گزارش‌های گسترده‌ای منتشر کرده‌اند. به نظر می‌رسد نتانیاهو در این سفر به‌دنبال کسب مجوز برای چند اقدام نظامی مهم است: نخست، حمله به حزب‌الله لبنان که از نگاه اسرائیل هنوز خلع سلاح نشده و اسرائیل اکنون قصد دارد این کار را به‌زور انجام دهد؛ دوم، حمله‌ای گسترده‌تر و سنگین‌تر علیه جمهوری اسلامی و شاید هم حمله‌ای غافلگیرانه به حشدالشعبی در عراق، دیگر نیروی نیابتی جمهوری اسلامی.

رسانه‌های اسرائیلی تاکید می‌کنند که نتانیاهو برای مشورت و هماهنگی با ترامپ درباره مجموعه‌ای از اقدامات نظامی احتمالی شامل حمله به جمهوری اسلامی و حتی سناریوی سرنگونی آن راهی واشینگتن می‌شود. تجربه نشان داده است که هر بار ترامپ و نتانیاهو دیدار کرده‌اند، تغییرات مهمی در خاورمیانه رخ داده است.

بر خلاف دولت بایدن که بارها مانع حمله اسرائیل به رفح، حزب‌الله و جمهوری اسلامی شده بود و تلاش داشت نتانیاهو را مهار کند، اسرائیل از زمان پیروزی ترامپ در انتخابات و حتی قبل از بازگشت رسمی او به کاخ سفید با دست بازتری علیه جمهوری اسلامی عمل کرده است؛ نمونه‌اش حمله آبان سال گذشته به دستکم ۲۰ هدف حساس در ایران، در حالی که چند ماه قبل از آن دولت بایدن تنها اجازه حمله به یک سایت اس-۳۰۰ در اصفهان را صادر کرده بود.

نتانیاهو در این سفر هدف روشنی دارد؛ تا زمانی که ترامپ در قدرت است، حداکثر همکاری ممکن را از او برای حمله به جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن، و حتی حرکت به سمت تغییر رژیم در ایران به دست آورد. او می‌داند که اکنون بهترین زمان برای این کار است، زیرا مشخص نیست جمهوری‌خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای بتوانند اکثریت خود را در کنگره حفظ کنند. نگرانی نتانیاهو این است که اگر دموکرات‌ها اکثریت را به دست آورند، دست ترامپ بسته شده و امکان همکاری آزادانه او با اسرائیل محدود شود. بنابراین، نتانیاهو تلاش خواهد کرد توافق‌های لازم را همین حالا نهایی کند.

از نگاه اسرائیل، مخالفت جمهوری اسلامی با شروط سه‌گانه ترامپ (توقف غنی‌سازی، محدود کردن برنامه موشکی و پایان دادن به حمایت از نیروهای نیابتی) نشان می‌دهد که توافقی میان دو کشور در کار نخواهد بود و بنابراین احتمال درگیری افزایش یافته است. در این شرایط، نتانیاهو انتظار دارد ترامپ به‌طور کلی برنامه او را تایید کند، هرچند ممکن است آمریکا درباره زمان‌بندی یا برخی جزئیات دیدگاه متفاوتی داشته باشد. برای آمریکا، اولویت‌هایی همچون تعیین تکلیف جنگ اوکراین یا پرونده ونزوئلا اهمیت دارد، اما این اولویت‌ها به معنی کنار گذاشتن حمایت از اسرائیل در برابر حزب‌الله یا جمهوری اسلامی نیست.

در ایران، برداشت مقامات جمهوری اسلامی از نوع جنگ‌های جدید آمریکا نیز از اساس نادرست به نظر می‌رسد. آمریکا دیگر تمایلی به جنگ‌های طولانی به سبک عراق و افغانستان ندارد، اما این به معنی پرهیز از عملیات‌های پرشدت کوتاه مدت نیست. تجربه حمله به تاسیسات هسته‌ای فردو نشان داد که آمریکا به سمت اقداماتی حرکت می‌کند که بیشتر شبیه عملیات هستند تا جنگ: ضربات کوتاه‌مدت، سنگین، عمدتاً هوایی یا موشکی، بدون استفاده گسترده از نیروی زمینی. در سناریوی احتمالی حمله به ونزوئلا نیز همین الگو احتملا تکرار می‌شود: فشار شدید برای تغییر حکومت، و در صورت بی‌نتیجه ماندن، حمله‌ای کوتاه اما بسیار سنگین برای سرنگونی مادورو. با همین الگو، در صورت بروز درگیری میان آمریکا و جمهوری اسلامی نیز احتمالاً با یک عملیات سریع و پرشدت مواجه خواهیم بود، نه جنگی طولانی ‌مدت.

در مقابل، اسرائیل راهبردی متفاوت دارد: حرکت تدریجی اما پیوسته به سمت تضعیف و نهایتاً ساقط کردن جمهوری اسلامی بدون اعلام رسمی این هدف. سخنان اخیر نتانیاهو خطاب به مردم ایران که گفته بود: «به خیابان بیایید، اسرائیل کنار شماست»، نشان می‌دهد هدف نهایی او سرنگونی جمهوری اسلامی است، هرچند قرار نیست اسرائیل به‌طور مستقیم آن را انجام دهد. سیاست اسرائیل مبتنی بر وارد آوردن ضربات نظامی و امنیتی برای تضعیف ساختارهای سرکوب و تصمیم‌گیری ایران و فراهم کردن زمینه برای قیام مردم است.

در داخل ایران نیز نشانه‌های آشکاری از نگرانی شدید در میان مقامات جمهوری اسلامی دیده می‌شود. بسیاری از آنان صریحاً از احتمال حمله به رهبر جمهوری اسلامی یا فروپاشی ساختار قدرت سخن گفته‌اند. فضای اجتماعی ایران نیز پر از پرسش‌های مردم درباره احتمال سقوط نظام، حمله اسرائیل، زمان‌بندی اعتراضات و پیامدهای دوران پس از جمهوری اسلامی است. شکل‌گیری این میزان پرسش‌گری، ناشی از نارضایتی‌های گسترده، خستگی عمومی و احساس قرار گرفتن جامعه در وضعیت «پیشاقیام» است؛ وضعیتی که در آن کوچک‌ترین جرقه‌ای می‌تواند انبارهای خشم و نارضایتی را شعله‌ور کند.

در حال حاضر، بخش بزرگی از جامعه ایران تنها یک پرسش اصلی دارد: «اینها چه زمانی می‌روند؟» تغییر ذائقه خبری جامعه نیز نشان می‌دهد که بیشتر مردم پیگیر اخبار مربوط به سرنوشت نظام سیاسی، وضعیت رهبر جمهوری اسلامی، احتمال اعتراضات، حمله اسرائیل و آینده ایران پس از جمهوری اسلامی هستند. فرسودگی عمومی و بی‌اعتمادی کامل به سازوکارهای رسمی باعث شده اخبار سیاسی متعارف دیگر برای مردم جذابیتی نداشته باشد.

به نظر می‌رسد جامعه ایران در شرایطی قرار گرفته که با وجود آرامش ظاهری، زیر پوست شهرها خشم و نارضایتی انباشته شده و هر لحظه ممکن است فوران کند. در چنین وضعیتی، که راه تغییر از مسیرهای انتخاباتی مسدودشده، به نظر می‌رسد در نهایت مردم ایران دیر یا زود به سمت قیام سرنگون کننده علیه جمهوری اسلامی خواهند رفت.

خبرهای بیشتر

شنیداری