یک روز پس از سخنان علی خامنهای درباره منع مذاکره با آمریکا، نرخ ارز و سکه افزایش یافت و بازار سهام به دلیل نگرانی از سقوط شدید بسته شد.
در حالی که رهبر جمهوری اسلامی تاکید دارد که مذاکره با آمریکا هیچیک از مشکلات کشور را حل نخواهد کرد، واقعیت این است که نفی مذاکره، موج جدیدی از گرانیها را به همراه داشته و قیمت کالاهای اساسی روز به روز در حال افزایش است. صدای اعتراض مردم از گرانیها بلند شده و خشم عمومی از خامنهای به عنوان مسئول اصلی این وضعیت رو به افزایش است. در انتهای هر پیام مردم درباره مشکلات اقتصادی، شاهد افزایش لعن و نفرینهایی علیه شخص رهبر هستیم که روز به روز تندتر و صریحتر میشود.
ایران بهوضوح شاهد تعمیق و گسترش نارضایتی عمومی است و مسئولیت این وضعیت متوجه شخص علی خامنهای است؛ فردی که با لجاجت و توهم، از حرکت کشور به سمت "قلههای پیشرفت" سخن میگوید، در حالی که واقعیت، سقوط تدریجی ایران به پرتگاه نابودی را نشان میدهد.
در شرایطی که مردم هر روز شاهد وخامت اوضاع اقتصادی و تبدیل شدن ایران به کشوری ویران هستند، خامنهای همچنان بر ادامه سیاستهای تقابلی خود با آمریکا اصرار دارد و آن را "عقلانیت" مینامد. اما اگر، بنا بر ادعای او، مذاکره با آمریکا تأثیری در حل مشکلات کشور ندارد، پس مردم حق دارند نتیجه بگیرند که ریشه مشکلات فعلی نه در تحریمها، بلکه در مدیریت ناکارآمد، فساد گسترده و سوءمدیریت مسئولان جمهوری اسلامی است.
شواهد نیز این ادعا را تایید میکند: پس از سخنان خامنهای، نرخ دلار به حدود ۹۰ هزار تومان رسید، که نشان میدهد تصمیمات او در قبال سیاست خارجی مستقیما بر وضعیت معیشتی مردم اثرگذار است. اگر مذاکره تاثیری ندارد، پس چگونه عدم مذاکره بلافاصله باعث تشدید بحران اقتصادی میشود؟ از سوی دیگر، اگر ادعای خامنهای درباره بیاثر بودن مذاکره صحیح باشد، مردم حق دارند بپرسند که چرا با وجود فروش میلیاردها دلار نفت در دورههای مختلف، هیچیک از مشکلات اقتصادی حل نشده است؟
از سوی دیگر؛ تجربه نشان داده که حتی در صورت مذاکره و توافق، درآمدهای نفتی ایران صرف بهبود وضعیت معیشتی مردم نمیشود، بلکه به جای آن، هزینه گروههایی همچون حماس، حزبالله، حوثیها و حشدالشعبی شده یا برای سرکوب اعتراضات داخلی هزینه میشود. پس از توافق هستهای برجام، جمهوری اسلامی میلیاردها دلار از آمریکا دریافت کرد، اما این پول چه سرنوشتی پیدا کرد؟ در دوره جو بایدن نیز ایران روزانه بین ۱.۷ تا ۲ میلیون بشکه نفت فروخت، اما نهتنها وضعیت اقتصادی کشور بهبود نیافت، بلکه شرایط مردم بهمراتب بدتر شد.
در همین حال، رهبران حماس بار دیگر به تهران سفر کردهاند تا در اوج بحرانهای اقتصادی داخلی، از خامنهای درخواست کمک مالی کنند. این در حالی است که مردم ایران با بحرانهایی نظیر بیبرقی، کمبود گاز و خزانه خالی دولت دست و پنجه نرم میکنند. طبیعی است که وقتی مردم ایران شاهد چنین رویدادهایی هستند، خشمگینتر و معترضتر شوند. آنها میبینند که در حالی که سفرههایشان هر روز کوچکتر میشود، خامنهای همچنان بر دشمنی با آمریکا و اسرائیل تأکید دارد و اولویتهای کشور را بر اساس حمایت از گروههای نیابتی خود در منطقه تنظیم میکند.
این سیاستهای مخرب، حتی به تحریف واقعیتها نیز منجر شده است. در حالی که طی حملات اخیر، اسرائیل مراکز موشکی و پدافندی نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی را هدف قرار داد و نابود کرد، فرمانده سپاه ادعا میکند که ایران حمله کرده و اسرائیل «جرات پاسخگویی» نداشته است. این سطح از تحریف حقیقت نهتنها در راستای تملقگویی از خامنهای، بلکه در جهت تامین منافع شخصی و گروهی فرماندهان سپاه صورت میگیرد. تداوم دشمنی با آمریکا و حفظ شرایط تحریم، سود سرشاری برای سپاه دارد، چرا که با تحریمها، سپاه بهجای شرکت ملی نفت، کنترل فروش نفت را در اختیار دارد و از این طریق، میلیاردها دلار را بدون هیچگونه شفافیت مالی جابهجا میکند. بنابراین، بدیهی است که فرماندهان سپاه هیچ تمایلی به لغو تحریمها ندارند، چرا که این وضعیت برای آنان یک فرصت اقتصادی است، هرچند که هزینه آن را مردم ایران با فقر، بیکاری و گرانی بپردازند.
در این میان، همراهی مسعود پزشکیان، که در زمان انتخابات از ضرورت تعامل با جهان سخن میگفت، با سیاستهای خامنهای و سپاه، مایه شرمساری است. او اکنون به جای دفاع از منافع مردم، با چاپلوسی از خامنهای، سخنان او را «زیبا» میخواند، در حالی که خود بهخوبی میداند این سیاستها دولت را بیش از پیش در تنگنا قرار داده و خزانه کشور را به مرز نابودی کشانده است.
در نهایت، آنچه امروز در ایران جریان دارد، چیزی جز فروپاشی اقتصادی و گسترش نارضایتی عمومی نیست؛ مسیری که عامل اصلی آن، سیاستهای علی خامنهای و ساختار فاسد حاکمیت جمهوری اسلامی است.