در واشینگتن، گاهی یک واقعه‌ کوچک، مسیر یک بحث ملی را به‌طور کامل تغییر می‌دهد.

تیراندازی اخیر علیه دو عضو گارد ملی آمریکا، که مظنون آن یک شهروند افغان با پیشینه همکاری با نهادهای امنیتی آمریکا است، اکنون به نقطه آغاز تحولی بزرگ‌تر در سیاست‌گذاری مهاجرتی آمریکا تبدیل شده است؛ تحولی که دامنه آن به میلیون‌ها مهاجر از ایران تا سومالی و از ونزوئلا تا لیبی می‌رسد.

یک پیام، یک دستور، یک پروژه سیاسی
دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری آمریکا، تنها چند ساعت پس از این حادثه، در پیام تند و بلندی در شبکه تروث‌سوشال، مهاجرت را «بزرگ‌ترین عامل تخریب آمریکا» نامید و وعده داد «مهاجرت از تمامی کشورهای جهان سوم» را تا زمانی نامحدود متوقف خواهد کرد؛ تصمیمی که به‌گفته او برای «بازسازی کامل سیستم» ضروری است. این لحن، نه یک واکنش به حادثه‌ای منفرد، بلکه بازگشت به گفتمانی است که مهاجر را نه انسان، بلکه متغیری امنیتی و اقتصادی تعریف می‌کند.

در پی این پیام، دولت او سلسله‌اقدام‌هایی را اعلام کرد که از نظر گستره و پیامد، در سال‌های اخیر کم‌سابقه است: توقف نامحدود رسیدگی به تمام درخواست‌های مهاجرتی افغان‌ها و بازبینی کامل و سخت‌گیرانه تمام گرین‌کارت‌های صادرشده برای اتباع ۱۹ کشور «نگران‌کننده» از جمله ایران، افغانستان، یمن، سودان، سومالی و ونزوئلا.

این تصمیمات تنها بخشی از پروژه‌ای بزرگ‌تر است: مهندسی دوباره ساختار جمعیتی آمریکا و بازتعریف مفهوم «تعلق» در بزرگ‌ترین کشور مهاجرپذیر جهان.

روایتی تازه اما با ریشه‌های آشنا
ترامپ در پیام خود، جمعیت خارجی آمریکا را ۵۳ میلیون نفر توصیف کرد و بخش بزرگی از آن را «ورودی از کشورهای فروپاشیده، زندان‌ها، باندهای جنایی و مراکز روان‌پزشکی» دانست. این نوع بیان، بازگشت به زبانی است که آمریکا در دهه‌های مهاجرستیز قرن بیستم نیز به خود دیده بود؛ زبانی که «دیگریِ مهاجر» را تهدیدی برای هویت ملی، امنیت عمومی و حتی «تمدن غرب» معرفی می‌کند.

او در ادامه، مهاجرانی را که «دارایی خالص» برای آمریکا نیستند تهدید به حذف کرد، از «سلب تابعیت» سخن گفت و وعده داد «هر تبعه خارجی ناسازگار با تمدن غرب» را اخراج خواهد کرد. این جملات، بیش از آن‌که یک برنامه اجرایی باشند، دستورکاری ایدئولوژیک را نمایندگی می‌کنند که مهاجرت را نه فرصتی برای رشد، بلکه ابزاری برای «تضعیف درونی» آمریکا می‌بیند.

بازبینی گرین‌کارت‌ها: یک شمشیر معلق بر سر میلیون‌ها نفر
بازبینی دوباره گرین‌کارت‌های صادرشده، اقدامی است که حتی در دوره‌های اوج نگرانی امنیتی آمریکا نیز به ندرت انجام شده است. هنوز معیارهای این بازبینی مشخص نیست و مقامات مهاجرتی از توضیح احتمال لغو یا تعلیق اقامت دائم طفره رفته‌اند. اما پیام روشن است: دارندگان گرین‌کارت از این ۱۹ کشور ـ حتی پزشکان، پژوهشگران، مهندسان و نیروی کار ضروری ـ باید آماده مواجهه با یک چرخه جدید از ارزیابی‌های امنیتی و اداری باشند؛ چرخه‌ای که هر نقص کوچک در پرونده مهاجرتی می‌تواند به پیامدی بزرگ منجر شود.

برای ایرانیان، که هزاران نفر از آنها در بخش‌های پزشکی، فناوری و دانشگاهی آمریکا ستون‌های اصلی نیروی کار متخصص را تشکیل می‌دهند، این فضای تازه به معنای عدم قطعیت گسترده است؛ عدم قطعیتی که نه‌تنها آینده حرفه‌ای، بلکه امنیت خانوادگی آنها را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد.

افغانستان: از متحد دیروز تا متهم امروز
تصمیم دولت ترامپ برای توقف کامل بررسی پرونده‌های مهاجرتی افغان‌ها در عمل به یکی از جدی‌ترین چرخش‌ها در سیاست آمریکا نسبت به جامعه‌ای تبدیل شده است که طی دو دهه گذشته نقش مهمی در همکاری‌های امنیتی، نظامی و اطلاعاتی با واشینگتن داشت. هزاران افغان — از مترجمان گرفته تا نیروهای شبه‌نظامی و متخصصان محلی — بخشی از زیرساخت میدانی عملیات آمریکا بودند و بدون مشارکت آنها، بسیاری از مأموریت‌های زمینی و اطلاعاتی ممکن نبود.

اکنون اما، یک اقدام فردی باعث شده همان جامعه در معرض توقف، بازبینی و احتمال تعلیق جمعی قرار بگیرد. این واقعیت نه از منظر احساسی، بلکه از منظر سیاست‌گذاری، یک تغییر مهم را نشان می‌دهد: دولت آمریکا به‌محض ایجاد یک تهدید امنیتی، حتی اگر ناشی از یک فرد باشد، می‌تواند سیاست‌های مهاجرتی گسترده و فراگیر اعمال کند.

مهاجرت به‌عنوان متر سیاست‌گذاری جهانی
این تغییرات تنها به مرزهای آمریکا محدود نمی‌شود. اسناد تازه منتشرشده نشان می‌دهد واشینگتن به سفارتخانه‌های خود در اروپا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند دستور داده است برای محدودسازی سیاست‌های مهاجرتی آن کشورها فشار وارد کنند و موارد «حمایت بیش از حد» از مهاجران را گزارش دهند.

چنین سیاستی، در عمل به معنای صادرات یک دکترین مهاجرتی جدید است: سیاستی که می‌کوشد بلوک غرب را به جبهه‌ای واحد در برابر موج مهاجرت از کشورهای فقیر و بحران‌زده تبدیل کند؛ جریانی که اثرات آن برای میلیون‌ها مهاجر بالقوه در سراسر جهان تعیین‌کننده خواهد بود.

سیاستی که فقط درباره مرز نیست
در ظاهر، این تصمیمات با عنوان «امنیت ملی» معرفی می‌شوند، اما در لایه‌های زیرین، نشانه چرخشی بزرگ‌تر در نگاه آمریکا به مهاجران غیرغربی است؛ چرخشی که نقش و جایگاه این گروه‌ها را در نظم اجتماعی و سیاسی آمریکا دوباره تعریف می‌کند.

یک حادثه فردی، تبدیل شده است به مبنای بازطراحی کل سیاست مهاجرتی آمریکا؛ بازطراحی‌ای که بطور مستقیم میلیون‌ها نفر از ایران، افغانستان، کشورهای آفریقایی و هر جامعه‌ای را که «جهان سوم» خوانده می‌شود، تحت تأثیر قرار می‌دهد.

ترامپ در پیام خود نوشت: «روز شکرگزاری مبارک برای همه — جز کسانی که از آمریکا متنفرند.»
این جمله ساده نیست؛ بخشی از یک چارچوب فکری است که در آن، مرز میان «شهروند قابل‌قبول» و «دیگری غیرقابل‌قبول» هر لحظه قابل جابه‌جایی است.

پرسش اصلی اکنون این است: چه کسی تعیین می‌کند چه چیزی «نفرت از آمریکا» محسوب می‌شود؟ چه نهادی تشخیص می‌دهد چه کسی با «تمدن غرب ناسازگار» است؟ و مهم‌تر از آن، کدام گروه باید نگران باشد که روزی ناگهان در فهرست «دیگران نامطلوب» قرار بگیرد؟

تحولات اخیر نشان می‌دهد که سیاست مهاجرتی آمریکا در حال حرکت به‌سمت قضاوت‌های گروهی و هویتی است، نه بررسی‌های فردی. این همان نقطه‌ای است که مهاجرت دیگر فقط موضوعی اداری یا امنیتی نیست— بلکه بازتابی از تعریفی جدید از «ما» و «دیگران» در آمریکا است.

خبرهای بیشتر

شنیداری