در جامعه‌ای که گفت‌وگو از میان رفته، بحران نه از بیرون، بلکه از سکوتِ درون آغاز می‌شود. جمهوری اسلامی سال‌هاست گوش‌های خود را بسته، ولی زبانش تیز و دراز است؛ تهدید می‌کند، خطبه می‌خواند، دستور می‌دهد، بازداشت و اعدام می‌کند، ترور می‌کند، اما نمی‌شنود.

جمهوری اسلامی هرگز نخواسته که گوش کند؛ نه به مردم، نه به دردشان، و نه به واقعیت زندگی‌شان. اما مسئله فقط حکومتِ جمهوری اسلامی و دیکتاتوریِ مذهبی‌اش نیست؛ جامعه نیز در این میان از شنیدن خسته شده است.

در فضای حذف، داوری و سوء‌ظن، گفت‌وگو به حاشیه رانده شده و سوء‌تفاهم جای فهم و درک را گرفته است. جامعه‌ای که نتواند با خود گفت‌وگو کند، محکوم به تکرار خطاهای تاریخیِ خویش است. و ما، چهل‌وچند سال است که همان مسیر را تکرار می‌کنیم.

گفت‌وگو یعنی شنیدن، نه حرف زدن

گفت‌وگو صرفاً حرف زدن نیست؛ گفت‌وگو یعنی شنیدنِ دیگری، درکِ تفاوت و پذیرشِ حقِ سخن گفتن. گفت‌وگو لحظه‌ای‌ است که جامعه از جنگ به صلح، از حذف به شنیدن، و از ترس به تعقل بازمی‌گردد.

«گفت‌وگوی ملی» شعار سیاسی نیست؛ ضرورتی حیاتی است. ضرورتی که در بزنگاهِ فروپاشیِ نهادها، بی‌اعتمادیِ عمومی و خاموشیِ صداها سر برمی‌آورد. در لحظه‌ای که مردم در ساختار رسمی دیگر نماینده‌ای برای فریادِ خود نمی‌یابند، گفت‌وگو آخرین فرصتِ بقاست؛ فرصتی برای بازتعریفِ «ما» پیش از آن‌که دیر شود.

جهان چه آموخته است؟

تجربه‌ کشورهایی که در بحران‌های مشابه بوده‌اند، نشان می‌دهد گفت‌وگوی ملی، اگر واقعی و فراگیر باشد، می‌تواند مسیر یک ملت را دگرگون کند.

در تونس، پس از انقلاب و ترور دو رهبر سیاسی، کشور تا آستانه‌ جنگ داخلی پیش رفت. چهار نهاد مدنی ــ اتحادیه‌ کارگری، انجمن کارفرمایان، اتحادیه‌ وکلا و انجمن حقوق بشر ــ ابتکار عمل را در دست گرفتند، احزاب را گرد میز گفت‌وگو نشاندند، قانون اساسیِ جدید نوشتند و کشور را نجات دادند. نتیجه این شد که جایزه‌ صلحِ نوبل را برای احیای گفت‌وگو و دموکراسی گرفتند.

در آفریقای جنوبی، نلسون ماندلا پس از ۲۷ سال زندان، با همان کسانی مذاکره کرد که او را به بند کشیده بودند. گفت‌وگو جایگزینِ انتقام شد و نتیجه، پایانِ آپارتاید و آغازِ دموکراسی بود؛ گفت‌وگویی که از موضعِ شجاعت آغاز شد، نه ضعف.

در یمن، اما تجربه معکوس بود. گفت‌وگو برپا شد، اما گوشِ شنوا وجود نداشت. اسلام‌گرایان گوش شنوا ندارند و متکلمِ وحده‌اند. نتیجه این شد که جنگ داخلی شروع شد و فروپاشیِ کامل کشور صورت گرفت. گفت‌وگویِ بدون گوشی برای شنیدن و ادراک، چیزی جز نمایشی مضحک نیست؛ تلاشی برای به سکون رساندن و قرارِ افکار عمومی، نه بیدار کردن آن.

چرا ایران به گفت‌وگو نیاز دارد؟

ایرانِ امروز در یکی از عمیق‌ترین شکاف‌های تاریخِ خود ایستاده؛ شکافی عمیق میان مردم و حاکمیت.

جمهوری اسلامی سال‌هاست در خلاء گفت‌وگو، تنها با خود سخن می‌گوید و برای خود تصمیم می‌گیرد. نهادهای انتخاباتی، قضایی و رسانه‌ای، مشروعیت خود را از دست داده‌اند. جامعه از زبانِ رسمی جدا شده است؛ نسلی تازه برخاسته که زبان و منطقش با نظامِ حاکم بیگانه است. دیر یا زود باید بپذیرد و سلاحِ خود را که با پولِ نفتِ مردمِ ایران خریده، زمین بگذارد.

اکثریت مردمِ ایران در رویدادهایی چون جنگِ اخیر میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، حکومت را طرفِ درگیری می‌دانند، نه ملتِ ایران را. این یعنی شکاف نه‌فقط سیاسی، بلکه وجودی است.

ایران در ظاهر در صلحی ناپایدار است، اما در واقع در چند جنگِ پایدار است: جنگِ میانِ حقیقت و دروغ، جنگِ میانِ نسل‌ها، و جنگِ میانِ فریاد و سانسور. در چنین وضعیتی، گفت‌وگویِ ملی نه تجملِ فکری، بلکه تنها راهِ جلوگیری از فروپاشیِ اجتماعی است.

گفت‌وگو یا جنگ؟

جامعه‌ای که نتواند با خود گفت‌وگو کند، ناچار است با خود بجنگد. و این دقیقاً همان وضعیتی است که حکومت‌های اقتدارگرا از آن تغذیه می‌کنند: جامعه‌ای خسته، جدا، خاموش و پر از نفرت. تاریخ نشان داده که هیچ نظامی که بر پایه‌ زور و دیکتاتوری حکومت کند، تا ابد پایدار نمی‌ماند؛ در حالی‌که گفت‌وگو می‌تواند آینده را نجات دهد.

گفت‌وگوی مردم با هم در ایرانِ امروز، یعنی تلاش واقعی برای شنیدنِ همدیگر پس از دهه‌ها حذف، انکار و ترس؛ یعنی برپاییِ میزی که در آن قدرت نه‌تنها سخن می‌گوید، بلکه می‌شنود. میزی که در آن قربانیان صدا دارند و آینده از دلِ گفت‌وگو ساخته می‌شود، نه از دلِ سرکوب.

چرا وقتِ حرف زدن رسیده؟

گفت‌وگو نه تسلیم است و نه سازش؛ بازسازی است بر پایه‌ شنیدن. اگر بخواهیم از تاریکی عبور کنیم، باید از گفت‌وگو آغاز کنیم؛ از شنیدنِ یکدیگر، بی‌واسطه و بی‌ترس. ایرانِ امروز بیش از هر زمانِ دیگری به این گفت‌وگو نیاز دارد؛ گفت‌وگویی نه برای حکومت، که برای نجاتِ ملت. ایران، اگر از جنگ نمی‌میرد، از سکوت خواهد مرد.

در گذر از بحران‌های امروز، جامعه‌ ما بیش از هر زمانِ دیگری به گفت‌وگویی بی‌پرده و پیوسته نیاز دارد.این موضوعِ بحثِ «برنامه با کامبیز حسینی» بود. این «برنامه» تلاش می‌کند هر پنج‌شنبه، در فضایی مبتنی بر مدارا، بستری فراهم کند تا مشکلات و گره‌های زندگیِ ایرانیان بی‌پرده، شفاف و بی‌سانسور مطرح شوند. شایان صمیمی، کارشناسِ امنیت ملی، مهمانِ اصلیِ برنامه بود و مخاطبان از سراسر جهان در «گفت‌وگوی ملی» شرکت کردند.


«برنامه با کامبیز حسینی» دوشنبه تا پنج‌شنبه، ساعت ۱۱ شب از شبکه‌ ایران‌اینترنشنال به‌صورت زنده پخش می‌شود.

خبرهای بیشتر

شنیداری