۱۳ آبان ۱۳۵۸، گروهی از دانشجویان موسوم به «دانشجویان خط امام» از دیوار سفارت ایالات متحده در تهران بالا رفتند و آن را «انقلاب دوم» نامیدند، اما در واقع، درِ ایران را بستند؛ به روی جهان، به روی آینده، و به روی مردمِ خود.

در آن روز، ۵۲ دیپلمات آمریکایی گروگان گرفته شدند و به‌مدت ۴۴۴ روز در اسارت ماندند. این بحران به سقوط دولت موقت و قطعِ کاملِ روابطِ دیپلماتیکِ ایران و آمریکا انجامید و نخستین تحریم‌های گسترده علیه جمهوری اسلامی را رقم زد.

از همان لحظه، مسیری تازه آغاز شد؛ مسیری که «انقلابی‌گری» را به «انزوا» کشاند و شعارهای ضدِ امپریالیستی، در عمل، تبدیل شد به واقعیتِ فروپاشیِ اقتصادی و سیاسی.

نظامی که بدون دشمن موجودیت ندارد

تسخیرِ سفارتِ آمریکا فقط یک حادثه سیاسی نبود؛ نقطه‌ای بود که ماهیتِ جمهوری اسلامی در آن شکل گرفت. در آن روز، حکومتِ تازه‌تاسیس فهمید که می‌تواند با خلقِ دشمنِ خارجی، قدرتِ خود را در داخل تثبیت کند. دولتِ موقت سقوط کرد، جریان‌هایِ معتدل حذف شدند، و ساختاری شکل گرفت که بقایش را بر تضاد و بحران بنا نهاد.

از آن زمان، دشمن‌سازی به ستونِ فقراتِ تبلیغاتِ نظام بدل شد. شعارِ «مرگ بر آمریکا» نه فقط ابزارِ سیاسی، بلکه هویتِ رسمیِ حکومت شد. در هر بحرانِ داخلی، از واشینگتن تا تل‌آویو، دشمنیِ خارجی برای پوشاندنِ ناکارآمدیِ داخلی احضار شد.

مردم ایران و دشمنی که از آنِ آن‌ها نیست

در چهار دهه گذشته، مردم بارها نشان داده‌اند که با جهان دشمنی ندارند. پرچمِ آمریکا و اسرائیل روی زمین نقاشی می‌شود تا مردم از روی آن عبور کنند، اما بسیاری از مردم از کنارش می‌گذرند. دشمنیِ ذاتی میانِ ملتِ ایران و جهان وجود ندارد. مشکلِ مردم نه با آمریکا، بلکه با بی‌عدالتی، فساد و سرکوب در داخل است. برای جمهوری اسلامی، اما، دشمنِ خارجی یک نیازِ حیاتی است؛ ابزاری برای بقا. در غیابِ دشمن، باید به مردم پاسخ‌گو بود؛ به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هرگز به آشتی تمایل ندارد، چون آشتی، پایانِ مشروعیتِ اوست.

هزینه برای مردم، فایده برای ابتکار

یکی از چهره‌هایِ شاخصِ آن واقعه، معصومه ابتکار، سال‌ها بعد گفت: «تسخیرِ سفارتِ آمریکا هزینه داشت، اما فوایدش بیشتر بود.» اما این «فواید» برای چه کسی بود؟ ابتکار در آمریکا تحصیل کرد و امروز فرزندش در همان‌جا زندگی می‌کند، اما همچنان از «فوایدِ» گروگان‌گیری سخن می‌گوید؛ فوایدی که برای مردم، چیزی جز فقر، تحریم و انزوا نداشت.

از همان روز، روابطِ علمی و صنعتیِ ایران با جهان قطع شد، سرمایه‌گذاریِ خارجی متوقف گردید، و کشور از مسیرِ توسعه بازماند. «مغزِ ایرانی» در صفِ ویزا برای «فرار» ایستاد؛ کشاورزِ ایرانی، به‌جایِ صادرات، با کمبودِ آب و بذر دست‌وپنجه نرم کرد؛ و حکومت، در همان شعارهایِ «مرگ بر آمریکا» به‌دنبالِ معنا برای بقایِ خود گشت.

از دیوارِ سفارت تا دیوارِ غزه

چهار دهه گذشته و ذهنیتِ جمهوری اسلامی تغییر نکرده است؛ همان ایدئولوژی‌ای که در سالِ ۵۸ درِ سفارت را بست، امروز بر شعارِ «نابودیِ اسرائیل» پافشاری می‌کند. از اشغالِ سفارت در تهران تا حمایت از حماس در غزه، یک منطقِ واحد حاکم بوده است: تقابل به‌جایِ تعامل، نفرت به‌جایِ گفت‌وگو، و شعار به‌جایِ عمل.

دشمن؛ ابزارِ بقا

برای حکومت‌هایِ ایدئولوژیک، وجودِ دشمن حیاتی است، چون صلح و شفافیت آن‌ها را در برابرِ مردم بی‌پناه می‌کند. تا زمانی که دشمنی هست، نیازی به پاسخ‌گویی نیست. دشمن یعنی بهانه، یعنی بقا. گروگان‌گیری برای حکومت نان داشت، برای مردم نداشت. برای حاکمان، دشمنی با آمریکا منبعِ قدرت بود؛ برای مردم، سرچشمهٔ فقر و مهاجرت. در این چهل‌وپنج سال، جمهوری اسلامی دشمن‌سازی را به مهارت بدل کرده و آن را جانشینِ سیاست‌ورزی کرده است.

اگر درِ سفارت بسته نمی‌شد…

اگر درِ سفارت در سالِ ۵۸ بسته نمی‌شد، شاید مسیرِ ایران هم بسته نمی‌شد. شاید با آمریکا اختلاف داشت، اما با جهان در ارتباط می‌ماند. شاید تحریم‌ها، فقر و مهاجرت به این نقطه نمی‌رسید. شاید نسلِ امروز، به‌جایِ مبارزه برای بقا، در رقابت برای پیشرفت بود. اما نظامی که بقایش را در بحران می‌جوید، نمی‌تواند به صلح تن دهد. برای جمهوری اسلامی، بحران اکسیژن است و دشمن، منبعِ تنفس.

مسئله ذات نیست، قدرت است

مشکلِ جمهوری اسلامی با آمریکا «ذاتی» نیست؛ سیاسی است. رژیمی که بر ترس، نفرت و بحران بنا شده، از آشتی می‌ترسد، چون آشتی پایانِ مشروعیتِ اوست. تسخیرِ سفارت آغازِ این مسیر بود و شعارِ «نابودیِ اسرائیل» ادامه همان راه است. اما در پایانِ این مسیر، تنها چیزی که واقعاً نابود شده، خودِ ایران است: اقتصادش، آبرویش و امیدِ نسل‌هایش.

چرا جمهوری اسلامی آدم نمی‌شود؟

از سفارت‌نوردی تا نابودیِ اسرائیل، جمهوری اسلامی در چرخه‌ای خودساخته از دشمن‌سازی گرفتار مانده است. اما مردمِ ایران، برخلافِ حاکمانشان، با جهان دشمنی ندارند. اختلاف، نه میانِ ملت‌ها، بلکه میانِ مردم و حکومتی است که نمی‌خواهد آدم شود؛ چون اگر آدم شود، باید پاسخ‌گو هم بشود.

این موضوعِ امشبِ «برنامه با کامبیز حسینی» بود و روح‌الله رحیم‌پور مهمانِ اصلیِ برنامه بود. مخاطبان از ایران و سراسرِ جهان روی خطِ برنامه آمدند و به سوالِ برنامه پاسخ دادند و در بحث شرکت کردند.


«برنامه با کامبیز حسینی» دوشنبه تا پنج‌شنبه ساعتِ ۱۱ شب از شبکه ایران‌اینترنشنال به‌صورتِ زنده پخش می‌شود.

خبرهای بیشتر

شنیداری