الکل در ایران غیرقانونی است، اما در زندگی روزمره «حضور» دارد؛ حضوری که از زیرزمین خانه‌ها و بطری‌های بی‌برچسب تا «منوهای رمزی» برخی کافه‌ها امتداد یافته است.

این پدیده فقط تخطی فردی نیست؛ بازتابی است از بحران روانی، فروپاشی اعتماد اجتماعی و شکست سیاست‌های کیفری در مواجهه با واقعیت زندگی مردم. در جامعه‌ای که تفریح، امید و امنیت روانی کمیاب شده، الکل بدل به آخرین پناهِ قابل‌دسترس برای فرار از اضطراب و بی‌ثباتی شده است.

بر اساس آمایش ملی شیوع مصرف مادام‌العمر الکل در ایران ‌۶.۹ درصد و شیوع ۱۲‌ماهه ‌ ۳.۸ درصد است. تمرکز آن در گروه سنی ۱۸ تا ۳۴ سال است، و الگوی تازه نشان می‌دهد مصرف میان زنان جوان نیز رو به افزایش است. فردین علیخواه، جامعه‌شناس، در گفت‌وگو با روزنامه شرق می‌گوید: «الکل از نمادِ انحراف به بخشی از سبک زندگی طبقه متوسط شهری تبدیل شده، به‌ویژه در میان دختران که به دنبال نوعی رهایی نمادین هستند.»

این تغییر فقط فرهنگی نیست، اقتصادی هم هست. علیرضا رئیسی، معاون سابق وزارت بهداشت، تاکید کرده که «بخشی از پیوندهای کبد در تهران و شیراز ناشی از مصرف الکل است» و هشدار داد که «نادیده‌گرفتن مسئله فقط قربانی را زیاد می‌کند».

اما این نادیده‌گرفتن ادامه دارد؛ در شرایطی که هزینه سفر، کنسرت یا حتی کافه‌نشینی از توان مردم خارج شده، الکل خانگیِ ارزان و خطرناک نقش «مسکن روحی» را بازی می‌کند.

«نیلوفر»، دانشجوی ۲۱‌ساله، می‌گوید: «همه‌چیز گرون شده، فقط یه بطری ارزونه. می‌دونیم اورژینال نیست، ولی مهم نیست؛ چیزی واسه از دست دادن نمونده.» این جمله کوتاه شاید صادقانه‌ترین شرح وضعیت امروز جامعه باشد: سطح ناامیدی چنان بالا رفته که ترس از مرگ جای خود را به بی‌تفاوتی داده است.

در سال ۱۴۰۴، وزارت بهداشت گزارش داد شمار مسمومیت‌های متانولی نسبت به ۱۴۰۱ بیش از دو برابر شده و در استان‌هایی مانند فارس، خوزستان و آذربایجان غربی ده‌ها نفر در چند هفته جان باخته‌اند.

همایون نجف‌آبادی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، در واکنش به این مرگ‌ها گفته بود: «در اسلام ننوشته هر کس مشروب بخورد باید بمیرد. دولت وظیفه دارد از جان مردم محافظت کند، حتی اگر خطا کرده باشند.» اما دولت همچنان با همان سیاست انکار و مجازات ادامه می‌دهد.

از سوی دیگر، پنهان‌کاری سیستماتیک که در برخورد با پدیده‌هایی مانند تن‌فروشی یا بیماری‌های واگیر جنسی نظیر زگیل تناسلی (HPV) دیده می‌شود، در مورد الکل نیز تکرار شده است. تا زمانی که واقعیت از صفحه رسمی حذف می‌شود، بحران از حاشیه به متن می‌آید؛ و در نتیجه، جامعه به نوعی «پذیرش خاموش» تن می‌دهد: پذیرش خطر، مسمومیت و مرگ به‌عنوان بخشی از زیست روزمره.

«دکتر کاوه الف»، متخصص داخلی، می‌گوید: «ما با بیماران کبدیِ جوانی مواجه‌ایم که می‌دانند مشروبشان متانولی است، اما می‌نوشند چون می‌گویند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.» این جمله نه یک هشدار پزشکی، بلکه توصیفِ عریانِ واقعیتی است که جامعه ایران با آن روبه‌روست: راهی که هرچه بیشتر در آن پیش می‌رویم، بازگشت از آن دشوارتر می‌شود.

راه‌حل، پنهان‌کاری بیشتر نیست. شفافیت داده‌ها، ایجاد کلینیک‌های بی‌نام و کم‌هزینه برای ترک، خط‌های اضطراری کاهش آسیب، و آموزش عمومی درباره مسمومیت متانولی تنها ابزارهایی است که می‌تواند این سقوط آرام را کُند کند. اما تا زمانی که سیاست رسمی بر «انکار و مجازات» استوار است، کشور هر سال آمار تازه‌ای از مرگ، کوری و سکوت به ثبت خواهد رساند — و الکل همچنان در سکوت، آیینه‌ای از ناامیدی جمعی باقی خواهد ماند. چیزی که می‌تواند استراتژی حاکمیت برای کاهش توانمندی‌های اجتماعی و خرد جمعی باشد.

خبرهای بیشتر

شنیداری