مردم هر کشوری برای اداره زندگی روزمره و برنامه‌ریزی برای آینده، نیاز دارند به حکومت خود اعتماد کنند و احساس حداقلی از امنیت و ثبات داشته باشند؛ اما امروز وضعیت اکثر مردم ایران به‌گونه‌ای است که نه قادر به ساماندهی امور روزمره خود هستند و نه می‌توانند برای آینده‌ برنامه‌ریزی کنند.

دشواری شرایط از این نیز فراتر رفته است: کشور و مردم در آستانه بازگشت تحریم‌های سازمان ملل و در معرض خطر جدی وقوع جنگی دیگر قرار گرفته‌اند.

در حالی که فرماندهان سپاه و مقامات جمهوری اسلامی می‌کوشند با سخنانی از قبیل «اگر هم جنگ شود، قوی هستیم»، مردم را آرام کنند و فریب بدهند، واقعیت این است که جامعه‌ای که تنها چند ماه قبل شاهد یک جنگ بوده و حالا هم احتمال جدی وقوع جنگی دیگر را احساس می‌کند، چگونه می‌تواند احساس آرامش داشته باشد؟

این نظام وطن‌سوز کشور را در موقعیتی قرار داده که ممکن است ظرف کمتر از یک سال، دو جنگ تمام‌عیار را تجربه کند.

کدام نظام سیاسی را در جهان می‌توان یافت که در عرض شش ماه نخست سال یک جنگ را بر مردمش تحمیل کرده باشد و در نیمه دوم همان سال، آن‌ها را در معرض جنگی دیگر قرار دهد؟

تحریم‌های سازمان ملل نیز که در آستانه بازگشت هستند، خود فاجعه‌ای دیگر به شمار می‌روند.

در چنین شرایطی آیا مردم ایران حق ندارند خواستار سرنگونی نظامی باشند که امنیت، معیشت و جان آن‌ها را قربانی کرده است؟

آنچه امروز کشور را در وضعیت بحرانی قرار داده، نتیجه سال‌ها سیاست‌ورزی ضدغربی جمهوری اسلامی است: آمریکاستیزی، اسرائیل‌ستیزی و اخیرا اروپا‌ستیزی.

نه‌تنها هیچ اراده‌ای در ساختار حاکمیت برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل دیده نمی‌شود، بلکه تصمیمات علی خامنه‌ای، فرماندهان سپاه و دولت تحت امر آنها، مسیری را ترسیم کرده‌اند که به‌زعم اکثر تحلیلگران، بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و خطر جنگی جدید اجتناب‌ناپذیر است.

حتی رسانه‌های وابسته به بیت رهبری و سپاه پاسداران نیز صراحتا از احتمال بالای وقوع جنگ صحبت می‌کنند.

روزنامه کیهان نوشته است که شرایط کشور عادی نیست و هر لحظه امکان آغاز جنگ وجود دارد.

رحیم صفوی، مشاور نظامی خامنه‌ای، نیز اعلام کرده که «جنگ دیگری در راه است».

روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران، هشدار داده که باید تهدید تکرار حملات اسرائیل را جدی گرفت.

سعید خطیب‌زاده، معاون وزارت خارجه، هم در مصاحبه‌ای که بعدا تحت فشار مجبور به پس گرفتن آن شد، از احتمال بالای جنگ سخن گفته است.

با توجه به تمام این نشانه‌ها، به‌وضوح می‌توان دید که جمهوری اسلامی آماده است کشور را وارد دومین جنگ در کمتر از یک سال کند.

در عین حال، تحریم‌های شورای امنیت در آستانه بازگشت هستند و مردم در شرایطی بسیار سخت، با تورم افسارگسیخته و در فقدان حداقل‌های حیاتی نظیر آب و برق، روزگار می‌گذرانند.

جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی با اسرائیل و آمریکا در آستانه جنگ، با اروپا در اوج تنش، و با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در جدال لفظی و عملی است.

سفارت‌خانه‌های اروپایی در تهران در حال تعطیلی یا کاهش سطح فعالیت خود هستند.

در صورت بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، ایران رسما به‌عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی معرفی خواهد شد و تمام کشورهای عضو سازمان ملل ملزم به اجرای تحریم‌ها علیه تهران خواهند بود.

این یعنی نابودی زیرساخت‌های اقتصادی، انزوای کامل سیاسی، و فشار حداکثری بر مردم؛ این یعنی ایران‌سوزی، وطن‌سوزی.

حتی خود مقامات نظام نیز به‌طور ضمنی اذعان کرده‌اند که می‌شد از رسیدن به این وضعیت جلوگیری کرد.

حسن روحانی، رییس پیشین دولت جمهوری اسلامی، می‌گوید در دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن، فرصت برای احیای برجام و کاهش تنش‌ها وجود داشت، اما عده‌ای نگذاشتند توافق شود.

محمود واعظی، رییس دفتر روحانی، صراحتا اعلام کرده که خامنه‌ای اجازه توافق با آمریکا را نداد.

امروز به‌وضوح می‌توان گفت که بسیاری از فجایع کنونی، از جنگ تا بازگشت تحریم‌ها، مستقیما حاصل تصمیمات خامنه‌ای و فرماندهان سپاه پاسداران هستند و مسئولان نظام و حامیان آنها نیز در بروز این وضعیت نقش دارند.

در اکثر کشورهای جهان اگر مردم از دولت و حکومت ناراضی باشند، در انتخابات بعدی می‌توانند آن‌ها را کنار بگذارند؛ اما در ایران نه انتخابات آزاد وجود دارد، نه همه‌پرسی مجاز است و نه حاکمان ناکارآمد حاضر به کناره‌گیری هستند.

بنابراین، آیا مردم ایران حق ندارند برای تغییر، برای رهایی از حاکمیتی که نه توان اداره کشور را دارد و نه اراده رفع بحران‌ها را، اقدام کنند؟

در این نظام، فساد نه‌تنها نادیده گرفته می‌شود، بلکه تبدیل به شیوه حکومت‌داری شده است: فاسد باش، اما وفادار باش.

چرا مردم ایران باید همچنان نظامی را تحمل کنند که نه امنیت می‌آورد، نه رفاه، نه آزادی، و نه آینده؟

خبرهای بیشتر

شنیداری