اگر یک دهه پیش در محافل سیاسی یا جمع‌های غیررسمی از احتمال هدف قرار گرفتن چهره‌های کلیدی سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی یا وقوع حمله‌ نظامی گسترده‌ای به خاک ایران سخن به میان می‌آمد، بسیاری آن را خیال‌پردازی یا تابویی دست‌نیافتنی تلقی می‌کردند.

اما امروز دیگر هیچ‌کدام از این گزاره‌ها انتزاعی یا بعید نیستند؛ چرا که در طول ۱۰ سال گذشته بسیاری از این «تابوها» یکی‌یکی در هم شکسته‌اند.

با این حال، به نظر می‌رسد حاکمیت جمهوری اسلامی همچنان حاضر به پذیرش این واقعیت‌ها نیست و تصمیم‌گیرانش در جهانی ذهنی و خودساخته زندگی می‌کنند.

قاسم سلیمانی؛ نخستین تابوی شکسته‌شده

برای سال‌ها، قاسم سلیمانی نماد شبکه نیابتی جمهوری اسلامی در خاورمیانه به شمار می‌رفت؛ فردی که نقش محوری او در بی‌ثبات‌سازی منطقه برای همگان روشن بود.

اما با وجود آگاهی از تهدیدی که او ایجاد می‌کرد، اندیشه حذف فیزیکی‌اش تا مدت‌ها در ذهن تصمیم‌سازان غربی و حتی مقامات اسرائیلی ناممکن می‌نمود.

خاطرات مقامات پیشین آمریکایی و اسرائیلی نشان می‌دهد که سلیمانی بارها در تیررس قرار داشت، اما تصمیم‌گیری برای حذف او چالشی بود که هیچ‌کس جرات ورود به آن را نداشت—تا دی‌ماه ۱۳۹۸.

دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری وقت ایالات متحده، با صدور دستور حمله هوایی به کاروان سلیمانی در بغداد، نخستین و مهم‌ترین تابوی جمهوری اسلامی را شکست.

این عملیات قرار بود برنامه‌ای مشترک با اسرائیل باشد، اما به گفته ترامپ، اسرائیل در لحظات آخر از مشارکت کناره گرفت.

با این‌حال، اجرای این دستور نه‌تنها سلیمانی را حذف کرد، بلکه زنجیره فرماندهی نیابتی جمهوری اسلامی را در منطقه متزلزل ساخت؛ ضربه‌ای که هنوز ترمیم نشده است.

حمله نظامی به ایران؛ از خیال تا واقعیت

در دو دهه گذشته، تهدید حمله نظامی به خاک ایران همواره در حاشیه گفتمان بین‌المللی مطرح بود، اما تحقق آن دور از ذهن می‌نمود.

بسیاری آن را خط قرمزی می‌دانستند که عبور از آن امکان‌پذیر نبود، اما این تابو نیز در ماه‌های اخیر شکسته شده است.

امروز، حمله نظامی به خاک ایران دیگر صرفا یک تهدید روی کاغذ نیست؛ بلکه به واقعیتی تجربه‌شده تبدیل شده است.

از حملات دقیق هوایی گرفته تا کنترل مقطعی حریم هوایی ایران، همه و همه مصداق‌های عینی عبور جهان از خط قرمزهایی است که زمانی غیرقابل تصور بودند.

خودفریبی در برابر واقعیت

در شرایطی که هدف‌گیری مستقیم مقامات ارشد سیاسی، امنیتی و نظامی به امری عادی در سطح معادلات ژئوپلیتیکی بدل شده، و بمباران هر نقطه از ایران دیگر رویایی غیرممکن نیست، جمهوری اسلامی همچنان بر طبل مطالباتی می‌کوبد که با واقعیت‌های نوین منطقه و جهان هم‌خوانی ندارد.

حذف فیزیکی مقامات عالی‌رتبه جمهوری اسلامی دیگر نه یک شوک دیپلماتیک، بلکه یک گزینه سیاسی عملیاتی است.

بمباران دقیق تاسیسات در عمق خاک ایران، حتی بدون آنکه منشا حمله روشن باشد، به واقعیتی بدل شده که احتمال تکرارش بالا است.

پافشاری بر غنی‌سازی اورانیوم یا تولید دیگر محصولات مرتبط با انرژی هسته‌ای نیز در بستر بی‌اعتمادی عمیق بین‌المللی که ناشی از سال‌ها پنهان‌کاری و فریب است، دیگر امتیازی قابل‌چانه‌زنی محسوب نمی‌شود.

دیدار علی خامنه‌ای با محمدمهدی طهرانچی، از گردانندگان برنامه هسته‌ای حکومت ایران، که در جریان جنگ ۱۲ روزه کشته شد

پایان بازدارندگی کاذب

اکنون دیگر تابویی نمانده که حاکمیت ایران بتواند از آن به‌عنوان ابزار بازدارندگی بهره گیرد. نه تهدید به بستن تنگه، نه تهدید به «انتقام سخت»، و نه نمایش‌های موشکی و رزمایش‌های بی‌اثر. جهان امروز، حتی جهان یک هفته پیش هم نیست.

اصرار بر انکار این تغییرات و تکرار لجوجانه سیاست‌هایی که جهان را علیه حکومت ایران متحد کرده، تنها موجب طولانی‌تر شدن روند فرسایشی و پرهزینه فروپاشی نظام ولایت فقیه خواهد شد.

جدا کردن غده سرطانی جمهوری اسلامی از پیکره ایران، هرچند پرهزینه و دردناک باشد، دیگر یک تابو نیست؛ بلکه واقعیتی محتمل و در حال وقوع است.

خبرهای بیشتر

شنیداری