جنگی بی‌صدا در جریان است. حتی اگر صدای بمب‌ها نیاید، حتی اگر موشکی در آسمان نباشد، حتی اگر آژیر قرمزی به صدا درنیاید، ایران همین حالا هم در وضعیت جنگی است: جنگ با فقر، تحریم، داروی کمیاب، آب آلوده، برق قطع‌شده، ناامنی غذایی و مهم‌تر از همه، جنگ با ناامیدی مزمن.

عباس عراقچی ـ دیپلماتی که سال‌ها چهره مذاکره جمهوری اسلامی بود ـ این وضعیت را رسمی می‌کند: «بعضی‌وقت‌ها جنگ اجتناب‌ناپذیر است؛ مذاکره و دیپلماسی راه‌هایی کم‌هزینه‌تر و کم‌خطرترند، اما گاهی اوقات هزینه آن‌ها از جنگ هم بیشتر است.» این جملات به معنای آماده‌سازی افکار عمومی برای پذیرش جنگ است؛ جنگی که دیگر نه به‌عنوان فاجعه، بلکه به‌عنوان «راهکار» و «ابزار بقا» معرفی می‌شود. حکومت می‌گوید اگر سرنگونی نزدیک است، شاید جنگ بتواند اندکی آن را به تعویق بیندازد.

تناقض در روایت عراقچی
عراقچی چند هفته پیش احتمال جنگ را رد می‌کرد، اما حالا از «مزایای جنگ» سخن می‌گوید؛ زیرا دیگر ابزاری برای مذاکره باقی نمانده است. برجام مرده، تحریم‌ها پابرجاست، آمریکا حاضر به مذاکره درباره برنامه موشکی و غنی‌سازی نیست، و حاکمیت پذیرفته که مکانیسم ماشه قطعاً فعال خواهد شد. جمهوری اسلامی نه کارت برنده‌ای دارد و نه اراده‌ای برای صلح. در چنین وضعیتی، تنها ابزار باقی‌مانده بحران‌آفرینی و جنگ است. اما این جنگ، جنگ چه کسی است؟ به سود چه کسی تمام می‌شود؟ برای آن‌هایی که در پناهگاه‌های امن هستند یا برای مردمی که حتی نمی‌دانند هنگام شنیدن آژیر قرمز باید به کجا پناه ببرند؟

درس‌های جنگ ۱۲ روزه
تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد جمهوری اسلامی در دفاع از خود برابر حتی یک حمله محدود هم عاجز است. نه پدافند هوایی موثر دارد و نه پناهگاهی برای مردم. واقعیت این است که در صورت جنگی دوباره، مردم ایران یک بار دیگر در برابر تهدید واقعی نظامی عملاً تنها و بی‌دفاع می‌مانند.

در مقابل، اسرائیل برای مردمش پناهگاه ساخته، سامانه دفاعی پیشرفته دارد و برای بدترین سناریوها آماده است. بنابراین جنگی که جمهوری اسلامی از آن سخن می‌گوید، یک جنگ نابرابر و نامتقارن است که اولین و آخرین قربانیانش مردم خواهند بود ـ مردمی که هیچ نقشی در تصمیم‌گیری ندارند، اما باید بهای سنگین جنگ را بپردازند.

جنگ؛ طناب نجات حکومت و فاجعه‌ای برای مردم
عراقچی صریح می‌گوید وزارت خارجه فقط مجری است و تصمیمات جای دیگری گرفته می‌شود. به بیان دیگر، حتی او هم اذعان دارد که تصمیم برای جنگ از «بالا» می‌آید؛ از رهبری. پرسش اساسی اینجاست: وقتی هیچ اختیاری برای مردم در سیاست خارجی وجود ندارد، چرا باید همیشه هزینهٔ سیاست‌های خارجی از جیب مردم پرداخت شود؟ جنگ برای نظام یک طناب نجات موقتی است؛ شاید چند ماهی سقوط را عقب بیندازد و فرصتی برای سرکوب داخلی ایجاد کند. اما برای مردم، جنگ نه طناب نجات، بلکه ویرانی، مرگ، بی‌خانمانی و ادامه فروپاشی تدریجی است.

هزینه‌ای که فقط مردم می‌دهند
حرف عراقچی که «جنگ می‌تواند ارزان‌تر از مذاکره باشد»، یک عبارت ساده نیست؛ خط‌ مشی سیاسی است. نشانه‌ای است از اینکه حکومت آماده است جان مردم را خرج بقا کند. نام این سیاست هرچه باشد ـ مقاومت، جنگ یا حتی صلح تحمیلی ـ در نهایت بهای آن را مردم ایران می‌پردازند، نه حاکمیت. واقعیت این است که ایران همین حالا نیز در شرایط جنگی به سر می‌برد؛ جنگی خاموش که نشانه‌های آن در فقر، تحریم، ناامیدی و بی‌ثباتی آشکار است. افزودن جنگ نظامی به این وضعیت، چیزی جز تعمیق فروپاشی و تسریع نابودی اجتماعی و اقتصادی نخواهد بود.

جنگ یا مذاکره؛ کدام برای مردم کم‌هزینه‌تر است؟
سوال مهمی که مطرح می‌شود این است که در هر دو حالت، مذاکره و جنگ، واقعاً چه کسی هزینه‌ها را می‌پردازد؟ این پرسش در «برنامه با کامبیز حسینی» با حضور علی شیرازی و همراهی مخاطبان از سراسر جهان به بحث گذاشته شد.

«برنامه با کامبیز حسینی» یکشنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۱ شب به وقت تهران از شبکهٔ ایران اینترنشنال به‌صورت زنده پخش می‌شود.

خبرهای بیشتر

شنیداری