آوینیون این شهر تاریخی زیبا در جنوب فرانسه، هر سال یک ماه تمام- ژوئیه- میزبان هنر نمایش است؛ از بام تا شام با تئاتر و رقص و اپرا که صدها هزار نفر مشتاق هنرهای نمایشی را به خود جذب می‌کند.

امسال هفتاد و نهمین دوره این جشنواره برگزار شد، جشنواره‌ای که در کنار ادینبورگ (در ماه اوت)، بزرگ‌ترین رویداد هنری سال در جهان نمایش را رقم می‌زند. جشنواره امسال با شعار «با هم» سعی دارد نمایشگر همان چیزی باشد که عصاره وجودی این جشنواره است: تأسیس آن پس از جنگ دوم جهانی برای همبستگی ملت‌ها.

حالا هنرمندانی از پانزده کشور در بخش اصلی جشنواره دعوت شده‌اند تا اجراهای متفاوتی را با کیفیت‌های گوناگون با مخاطب قسمت کنند؛ از نمایش‌های بسیار مدرن و غریب تا اجراهای کلاسیک، از حرف‌های نو و جذاب تا شعارهای تکراری سیاسی.

«درون کابل»؛ وضعیت زنان افغانستان

درون کابل کار مشترکی از کارولین ژیله، کبرا خادمی و سمیه صدیقی(محصول مشترک افغانستان و فرانسه) تماشاگر را به درون یک اتاق که در آن ظرف‌ها و سفره‌ای خالی چیده شده دعوت می‌کند.

روی ظروف کلماتی چون نان و آزادی نقش بسته است. تماشاگران دور تا دور می‌نشینند و یک بازیگر ساکت هم کنار سفره می‌نشیند. تماشاگران روی دیوار ویدئوهایی از به قدرت رسیدن طالبان و رفتار آنان با زنان را شاهدند در حالی که یک زن راوی این ماجراها و راوی ترس‌های خودش است.

نمایش در راستای تصویر کردن وضعیت زنان افغانستانی برای مخاطب غربی می‌تواند کارکرد داشته باشد اما برای تماشاگر آشنا با وضعیت این کشور، نکته تازه‌ای ندارد، به ویژه با این نوع اجرا که به تمامی با پناه بردن کامل به ویدئو خلق شده، ارزش‌های نمایشی بسیار کمی باقی می‌ماند.

«اسرائیل و محمد»؛ رقص و ملت‌ها

اسرائیل و محمد عنوان رقصی بود که از ترکیب کار دو رقصنده از دو جهان مختلف شکل می‌گرفت: اسرائیل گالوان رقصنده فلامنکوی شناخته شده و محمد الخطیب؛ رقصی که مسائل سیاسی روز را با زندگی شخصی دو رقصنده‌اش می‌آمیزد.

در ویدئوهایی که از پدران این دو به نمایش درمی‌آید، هر دو آنها به دلایل مختلف با شغل فرزندشان مشکل دارند. پدر گالوان از حرکات زنانه اسرائیل و تخطی‌اش از فلامنکوی کلاسیک ناراضی است و پدر الخطیب- کارگری از جهان عرب- اساساً با رقصیدن پسرش مشکل دارد. از این جا اجرا با مسائل روز هم می‌آمیزد و به ترکیب صمیمی‌ای از زندگی دو شخصیت اصلی با مسائل سیاسی/اجتماعی و جهان رقص بدل می‌شود.

«قله»؛ بورژوازی رو به زوال

قله اثر کریستوف مارتالر از سوئیس هجو نسبتاً جذابی بود از طبقه مرفه. تعدادی شخصیت با ملیت‌های گوناگون در استراحتگاهی در بالای کوه به سر می‌برند، اما ظاهراً جنگ باعث می‌شود که برای سال‌های طولانی بالاجبار در آنجا بمانند.

نمایش یک موقعیت ابزورد را روایت می‌کند که در آن همه چیز رفته‌رفته از حالت معمول خارج می‌شود و ارزش‌های طبقه مرفه به چیزهای بی‌ارزشی بدل می‌شوند که نمی‌توانند شخصیت‌های نمایش را از مخمصه‌ای که در آن گیر افتاده‌اند، نجات دهند. نمایش در فضاسازی موفق است و بازی‌های درخشان همه بازیگران آن را گرم و دلچسب می‌کند، اما بخش‌هایی از آن طولانی به نظر می‌رسد.

قصر پاپ‌ها و «دمپایی شیطان»

دمپایی شیطان اثر پل کلودل با اجرایی از کمدی فرانسز(مشهورترین کمپانی تئاتر فرانسه) به کارگردانی اریک روف در حیاط شگفت‌انگیز قصر پاپ‌ها اجرا شد؛ نمایشی هشت ساعته که تا شش صبح و طلوع آفتاب ادامه داشت، اما اجرایی که می‌توانست متفاوت و مدرن باشد بیشتر تن داده بود به نوع اجرای کلاسیک و معمول که البته کماکان از بازی دیدنی بازیگرانش سود می‌برد.

حواشی اضافی داستان و نوع اجرای بدون خلاقیت آن مانع از موفقیت نمایش بود، حتی در مکان خارق‌العاده‌ای چون قصر پاپ‌ها که هر نمایشی را دیدنی می‌کند.

«مادر»؛ زندگی و مرگ

اما اتفاق شگفت‌انگیز جشنواره امسال مادر اثر ماریو بانوشی بود. این کارگردان ۲۶ ساله آلبانیایی در این اثر بدون دیالوگ جهان زنانه شگفت‌انگیزی خلق می‌کند که در آن چند شخصیت، داستان یک خانواده از به دنیا آمدن بچه تا مرگ را از دیدگاه زنانه روایت می‌کنند.

نمایش با طراحی صحنه خارق‌العاده، یک خانه و جاده‌ای متروک را بازسازی می‌کند که همه چیز در همان‌جا در زمان‌های مختلف رخ می‌دهد. بازیگر پیر و بازیگر جوان گاه جای خود را با هم عوض می‌کنند و بازیگرانی که گاه در طول نمایش به کلی برهنه هستند، بدن‌های بی‌پناهی را جان می‌بخشند که در برابر دردهای زندگی می‌شکنند و خراش برمی‌دارند.

زنی که ما تولد فرزندش را دیده بودیم، به کام مرگ می‌رود و نمایش بدون هیچ نوع حرف اضافه، روایت بی‌ارزش شدن وسایل زندگی او را با ما قسمت می‌کند. نمایشی که با زایش و زندگی آغاز شده بود در نهایت با مرگ به پایان می‌رسد، درست مثل زندگی همه ما.

خبرهای بیشتر

شنیداری