در حالی که حمایت از طرح «دو دولت در یک سرزمین» به نقطه اشتراک میان اروپا، دولت ترامپ و کشورهای عربی تبدیل شده، جمهوری اسلامی همچنان با موضعی ایدئولوژیک و سلبی در برابر آن ایستاده است.

با این حال، پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و آسیب‌پذیری عمیق در حوزه‌های هسته‌ای، نظامی و منطقه‌ای، ایران دیگر اهرمی برای چانه‌زنی در اختیار ندارد.

اکنون، حمایت مشروط از این طرح، تنها پیشنهاد معنادار ایران برای بازگرداندن ایالات متحده به میز مذاکره است؛ موضوعی که ممکن است تنها مسیر باقی‌مانده برای جلوگیری از پایان آتش‌بس و آغاز جنگی بزرگ‌تر باشد.

اجماع منطقه‌ای و بین‌المللی؛ یک فرصت از دست‌رفته برای تهران؟

طرح «دو دولت در یک سرزمین» که در اواخر دهه ۱۹۳۰ مطرح شد و بر پایه قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل در نوامبر ۱۹۴۷ رسمیت یافت، سال‌هاست در سیاست جهانی به‌عنوان تنها چارچوب ممکن برای حل مساله فلسطین شناخته می‌شود.

اگرچه این طرح در زمان خود از سوی فلسطینیان و کشورهای عربی رد شد، امروز اغلب همان کشورها - از عربستان سعودی گرفته تا مصر، اردن، امارات متحده عربی و ترکیه - از آن حمایت می‌کنند.

اروپا به‌طور سنتی از این راه‌حل دفاع کرده و اکنون نیز ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش از گسترش پیمان ابراهیم حمایت کرده است. حتی عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی در گرو پیشرفت معنادار در همین مسیر است.

در این شرایط، ایران تنها بازیگری است که همچنان به‌صراحت با اصل این راه‌حل مخالفت می‌کند. موضعی که نه‌تنها کشور را در انزوای دیپلماتیک قرار داده، بلکه تهران را نیز از بازی تازه‌ای که در خاورمیانه در حال شکل‌گیری است، حذف کرده است.

جنگ ۱۲ روزه و فروپاشی نسبی ساختار قدرت در ایران

جنگ ۱۲ روزه و حملات بی‌سابقه آمریکا و اسرائیل به زیرساخت‌های هسته‌ای، موشکی و فرماندهی ایران، تصویر روشنی از شکنندگی ساختار نظامی جمهوری اسلامی ارائه داد.

عملیات موسوم به «چکش نیمه‌شب» تاسیسات حساس در نطنز، فردو، اصفهان و دیگر نقاط کلیدی را هدف گرفت. همچنین اسرائیل ده‌ها تن از نیروهای متخصص و فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را کشت.

پنتاگون اعلام کرد این حملات برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را تا دو سال عقب انداخته‌اند. این در حالی است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌دلیل عدم همکاری تهران، امکان نظارت بر تاسیسات هسته­‌ای ایران را ندارد.

در عرصه نیابتی نیز متحدان منطقه‌ای ایران همچون حزب‌الله، حشد شعبی، انصارالله و دیگر گروه‌ها به‌شدت تضعیف شده‌اند و دیگر توان ایفای نقش تهاجمی را ندارند.

افزون بر این، اقتصاد ایران در وضعیت بحرانی به سر می‌برد؛ تورم بی‌سابقه، فرار سرمایه، سقوط ارزش ریال و کاهش شدید درآمدهای نفتی و غیرنفتی، امکان مانور اقتصادی را از بین برده است.

ایدئولوژی در برابر واقعیت

یکی از مهم‌ترین موانع راهبردی در برابر چرخش سیاست خارجی جمهوری اسلامی، موضع ایدئولوژیک علی خامنه‌ای نسبت به اسرائیل و مساله فلسطین است.

برخلاف بسیاری از دولت‌های عربی که در سال‌های اخیر ضمن حفظ ظاهر همبستگی با فلسطینیان، مسیر عادی‌سازی روابط با اسرائیل را در پیش گرفته‌اند، جمهوری اسلامی همچنان بر موضع رادیکال «نفی کامل موجودیت اسرائیل» اصرار دارد.

این موضع نه‌تنها انعطاف‌ناپذیر، بلکه برخلاف واقعیت‌های منطقه‌ای، سیاسی و حتی امنیتی امروز خاورمیانه است.

خامنه‌ای بارها در سخنرانی‌های خود تاکید کرده جمهوری اسلامی «با موجودیت رژیم صهیونیستی مخالف است» و هیچ‌گونه تقسیم سرزمینی برای فلسطین را نمی‌پذیرد.

در سخنرانی هشتم آذر ۱۴۰۲، او به‌صراحت طرح «دو دولت» را «خائنانه» و بخشی از نقشه شکست‌خورده خاورمیانه جدید توصیف کرد.

به گفته او، این طرح قرار بود مساله فلسطین را به سود اسرائیل ببندد و برچسب «سازش» را به گردن کشورهای مسلمان بیندازد.

خامنه‌ای پیش از این در سخنرانی‌ ۹ مهر ۱۳۹۰، به‌صراحت هرگونه راه‌حل بین‌المللی را رد و تنها گزینه مورد تایید جمهوری اسلامی را «برگزاری همه‌پرسی در میان ساکنان اصلی فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی» معرفی کرده بود.

در نگاه او، یهودیان مهاجر و دولت اسرائیل «رژیم غاصب» و فاقد هرگونه مشروعیت هستند. او حتی تاکید کرد که جمهوری اسلامی به‌دنبال «آزادی کل فلسطین» است، نه بخشی از آن.

اما در دنیای واقعی، این موضع دیگر حتی در میان متحدان پیشین ایران نیز پایگاه ندارد. ترکیه که زمانی میزبان «گردهمایی‌های ضدصهیونیستی» بود، امروز روابط دیپلماتیک کامل با اسرائیل دارد.

عربستان سعودی، با وجود اختلافات سنتی با تل‌آویو، در آستانه نهایی کردن عادی‌سازی روابط خود قرار دارد. مصر و اردن نیز سال‌هاست با اسرائیل رابطه رسمی دارند و امارات، بحرین و مراکش نیز به پیمان ابراهیم پیوسته‌اند.

در چنین فضایی، اصرار خامنه‌ای بر یک شعار بی‌پشتوانه‌ عملی نه‌تنها ایران را منزوی کرده، بلکه حتی امکان ورود به بازی دیپلماتیک منطقه را نیز از بین برده است.

جمهوری اسلامی نه در معادلات اسرائیل–فلسطین نقش دارد، نه در چارچوب‌های نوین امنیت منطقه‌ای، و نه حتی در روندهای جدید اقتصادی و تکنولوژیک که در بستر عادی‌سازی در حال شکل‌گیری هستند.

این در حالی است که تجربه تاریخی نشان داده مخالفت ایدئولوژیک با نظم حاکم زمانی موثر است که پشتوانه‌ای از قدرت واقعی، مشروعیت منطقه‌ای یا ظرفیت جایگزین داشته باشد.

امروز اما جمهوری اسلامی در هر سه زمینه دچار افول شده است:

  • قدرت نظامی‌اش تضعیف شده؛ نه برنامه هسته‌ای در وضعیت قبلی است، نه نیروی نیابتی.
  • مشروعیت منطقه‌ای‌اش کاهش یافته؛ کشورهای عربی مسیر خود را جدا کرده‌اند.
  • هیچ طرح جایگزینی برای صلح ارائه نمی‌دهد؛ صرفا «نه» می‌گوید، بی‌آنکه «آریِ» مشخصی داشته باشد.

در نهایت، اگر ایدئولوژی نتواند با واقعیت‌های ژئوپولیتیکی هماهنگ شود، دیر یا زود به نقطه‌ای می‌رسد که هزینه حفظ آن بیشتر از فایده‌اش خواهد بود.

جمهوری اسلامی در چنین نقطه‌ای ایستاده است. اصرار بر انکار اسرائیل و مخالفت با طرح دو دولت، شاید در دهه‌های پیش کارکرد تبلیغاتی داشت، اما امروز به مانعی استراتژیک برای بقا، بازسازی قدرت و حتی پیشگیری از یک جنگ فراگیر تبدیل شده است.

«دو دولت»؛ تنها پیشنهاد معنادار برای نجات از فاجعه

در چنین شرایطی، حمایت مشروط ایران از طرح دو دولت، مثلا در قالب تاکید بر تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷، بازگشت پناهجویان و تضمین بین‌المللی امنیت، می‌تواند به‌عنوان یک پیشنهاد سیاسی جدی و قابل‌مذاکره تلقی شود.

در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ که تمرکز اصلی بر «توافقی سخت‌گیرانه‌تر» با تهران است، ایران باید پیشنهادی بدهد که در سطح استراتژیک جذاب باشد. طرح دو دولت، برخلاف برنامه هسته‌ای یا قدرت نیابتی، امکانی برای بده–بستان واقعی فراهم می‌کند.

نه بازسازی سریع تاسیسات هسته‌ای در شرایط فعلی ممکن است، نه ادامه مسیر تقابل بدون خطر تکرار جنگی ویرانگر. تنها راه باقی‌مانده برای ایران، قرار دادن طرح دو دولت به‌عنوان کارت مذاکره است؛ راهی برای باز کردن درِ دیپلماسی، جلوگیری از پایان آتش‌بس و رسیدن به صلح پایدار.

جمهوری اسلامی اکنون در نقطه‌ای ایستاده که نه توان نظامی موثری برای بازدارندگی دارد، نه ابزار اقتصادی برای فشار، و نه مشروعیت منطقه‌ای برای تاثیرگذاری سیاسی.

تنها چیزی که هنوز می‌تواند تهران را به بازی بازگرداند، یک پیشنهاد معنادار سیاسی است؛ و آن، چیزی نیست جز حمایت مشروط از طرح «دو دولت در یک سرزمین».

خبرهای بیشتر

شنیداری