سخنان جدید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، به‌روشنی نشان داد که تا وقتی او زنده است، اختلافات میان ایران و آمریکا حل نخواهد شد. ظاهر سخنانش نشان می‌دهد که او نه تنها تمایلی به برقراری رابطه با آمریکا ندارد، بلکه همه راه‌های مذاکره مستقیم و حل اختلافات را عملا بسته است.

خامنه‌ای دوشنبه ۱۲ آبان در سخنانش تاکید کرد که مشکل ایران و آمریکا «ماهوی و ذاتی» است، نه تاکتیکی یا موقتی؛ گویی مسئله فقط در ذات آمریکا خلاصه می‌شود، نه در سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی.

او شروطی برای بهبود رابطه با آمریکا برشمرد که عملا ناممکن‌اند: خروج کامل آمریکا از خاورمیانه، جمع‌آوری همه پایگاه‌هایش از منطقه، و پایان حمایت از اسرائیل.

خامنه‌ای می‌داند، همان‌طور که همه می‌دانند، چنین شروطی هیچ‌گاه تحقق نخواهند یافت. این یعنی او عمدا راه را بر هر نوع تعامل واقعی بسته است.

در واقع، برخلاف ادعای خامنه‌ای که می‌گوید دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ذاتی است، این خود اوست که دشمنی با آمریکا را به یک اصل ذاتی و حیاتی برای بقا تبدیل کرده است.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

تجربه‌ ۳۶ سال رهبری‌اش نشان می‌دهد که مهم‌ترین سیاست ثابت او، اصرار بر دشمنی با آمریکا و اسرائیل در خارج و لجاجت در برابر مطالبات ملت در داخل بوده است.

به نظر می‌رسد خامنه‌ای به‌ خوبی می‌داند اگر رابطه با آمریکا برقرار شود، دیگر بهانه‌ای برای توجیه وضعیت فاجعه‌بار کشور باقی نمی‌ماند. تا زمانی که «دشمن خارجی» وجود دارد، می‌تواند ضعف مدیریتی، فساد و ناکارآمدی را به گردن دشمن بیندازد. این دشمن‌سازی دائمی، سنگر اصلی او برای حفظ مشروعیت سیاسی است.

در این میان، سپاه پاسداران بزرگ‌ترین بهره‌بردار ادامه‌ دشمنی با آمریکاست. این دشمنی برای سپاه پاسداران به نوعی تجارت سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است.

فروش غیرقانونی نفت، واردات از مسیرهای قاچاق، شرکت‌های پوششی و شبکه‌های مالی پنهان همه در سایه‌ تحریم‌ها و دشمنی با آمریکا شکل گرفته‌اند. فرماندهان سپاه پاسداران و خانواده‌هایشان از این وضعیت سودهای کلان شخصی برده‌اند. طبیعی است که آنان نیز مایل به تداوم وضع موجود باشند.

سپاه پاسداران نه فقط در اقتصاد که در سیاست خارجی کشور نیز نقش مسلط پیدا کرده است؛ از روابط با همسایگان گرفته تا موضع‌گیری در قبال اسرائیل و آمریکا، عملا تصمیم‌گیر نهایی به نیابت از خامنه‌ای، سپاه پاسداران است.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

حتی بازداشت اخیر چند کارشناس اقتصادی مستقل، نشانه‌ای از همین رویکرد است: جلوگیری از هر صدای منتقدی که سیاست‌های کلان نظام و منافع اقتصادی سپاه پاسداران را زیر سؤال می‌برد.

به نظر می‌رسد حکومت در حال آماده شدن برای محدود کردن فضای نقد در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های داخلی است.

بسیاری از کانال‌های یوتیوبی و گفت‌وگوهای کارشناسی این روزها به تغییر سیاست‌های کلان کشور اشاره دارند. تغییری که مستقیم خامنه‌ای و فرماندهان سپاه پاسداران را هدف قرار می‌دهد.

واکنش حکومت به این موج انتقاد، بازداشت، تهدید و سرکوب بوده است.

خامنه‌ای در سالگرد اشغال سفارت آمریکا بار دیگر از آن واقعه دفاع کرد؛ اقدامی که امروز اکثریت مردم و حتی بسیاری از چهره‌های درون نظام آن را اشتباه و پرهزینه می‌دانند.

او همچنان با لجاجت از این اقدام دفاع می‌کند و برای توجیهش به روایت‌های تحریف‌شده‌ تاریخی متوسل می‌شود. از جمله ادعای نادرستش درباره نقش آمریکا در تحریک عراق برای حمله به ایران.

شواهد تاریخی اما نشان می‌دهند تا پیش از اشغال سفارت، آمریکا در تلاش بود روابطش با ایران حفظ شود و حتی نسبت به خطر حمله‌ عراق هشدار داده بود.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

این نوع روایت‌سازی تاریخی نشان می‌دهد خامنه‌ای و اطرافیانش همچنان در پی بازتولید «دشمن خارجی» برای توجیه سیاست‌های شکست‌خورده‌ خود هستند.

تناقض‌های مشابهی را حتی در بیانیه‌ ستاد کل نیروهای مسلح نیز می‌توان دید؛ بیانیه‌ای که در یک بند می‌گوید دشمن جرات جنگ ندارد و در بند دیگر ادعا می‌کند دشمن نمی‌تواند ما را در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» نگه دارد، بی‌آن‌که راهی برای صلح هم باز بگذارد.

در نهایت، سیاست خامنه‌ای در قبال آمریکا بیش از آن‌که از ایدئولوژی سرچشمه بگیرد، از محاسبه‌ بقا می‌آید.

او می‌داند که حفظ دشمنی با آمریکا ضامن تداوم ساختار قدرت فعلی است اما اگر روزی بقای نظام واقعا به خطر بیفتد، همان‌طور که در ماجرای برجام دیدیم، ممکن است از همین مواضع سرسختانه نیز عقب‌نشینی کند.

تجربه نشان داده است که خامنه‌ای، هرچند لجوج و مقاوم در ظاهر، در لحظات بحرانی از مواضع خود کوتاه می‌آید.

با این حال، تا زمانی که احساس خطر نکند، آمریکاستیزی برای او نه صرفا یک باور ایدئولوژیک، بلکه ابزاری سیاسی و اقتصادی برای حفظ قدرت باقی خواهد ماند. تفکری ویرانگر و لجوجانه.

خبرهای بیشتر

شنیداری