در روزگاری که واژه آزادی در ایران، زخمی بر زبان مردم است، بنایی در قلب تهران هنوز قامت راست کرده تا یادآور رویایی باشد که نیم قرن پیش بر سنگ نوشته شد. برج آزادی، یا همان شهیاد سابق، بنایی است که از خیال جوانی برآمد و به نماد آرزوی نسلی تبدیل شد.

اکنون، در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا، آن جوان دیروز، حسین امانت، معمار این بنا، جایزه فرهنگی «بیتا» را دریافت کرده است؛ جایزه‌ای که با پشتیبانی بیتا دریاباری، کارآفرین و نیکوکار ایرانی‌آمریکایی، و در چارچوب برنامه‌های مرکز مطالعات ایران‎شناسی دانشگاه استنفورد به مدیریت دکتر عباس میلانی برگزار می‌شود.

این جایزه هر سال به هنرمند یا اندیشمندی اهدا می‌شود که سهمی در زنده نگه داشتن فرهنگ ایرانی و گسترش گفت‌وگوی آن با جهان داشته است. اما امسال، انتخاب حسین امانت معنایی فراتر یافت: تجلیل از معمار آزادی در سرزمینی که آزادی از مردمش دریغ شده است.

خیال معمار جوان

در سال ۱۳۴۵ مسابقه‌ای ملی برای طراحی نماد ایران نوین برگزار شد. از میان ده‌ها طرح، اثر جوانی ۲۴ ساله از دانشکده هنرهای زیبا برگزیده شد. حسین امانت در طرح خود، تاریخ و آینده را در هم آمیخت: قوس‌های ساسانی، ظرافت اسیسمی و منطق هندسی مدرن را در قالبی واحد نشاند.

کار ساخت از آبان ۱۳۴۸ آغاز شد و در مهر ۱۳۵۰ پایان یافت. بنایی از سنگ مرمر قروه، با سازه‌ای از بتن مسلح، که در روز افتتاح «شهیاد آریامهر» نام گرفت و نماد شکوه ایران مدرن بود.

اما با انقلاب ،۱۳۵۷ نامش تغییر کرد و «آزادی» شد؛ در سرزمینی که همان روزها آزادی از آن گرفته شد.

از آن پس، برج آزادی به پارادوکسی زنده بدل شد: نماد آزادی در کشوری بی آزادی.

نمادی که به مردم پیوست

در دهه‌های بعد، این برج نه فقط از حیث معماری، که از حیث معنا، بازتعریف شد. جمهوری اسلامی کوشید آن را در نمادهای رسمی خود بگنجاند، اما برج از چنگ حکومت گریخت و به مردم پیوست.

میدان آزادی در همه خیزش‌های بزرگ معاصر، از جنبش دانشجویی دهه هفتاد تا اعتراضات ۱۳۸۸، دی ماه ۱۳۹۸ و انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در ۱۴۰۱ به میدان اعتراض بدل شد.

در کنار همان برجی که به نام آزادی نامیده شد، نیروهای امنیتی بارها بر پیکر جوانانی آتش گشودند که فریاد می‌زدند: «مرگ بر دیکتاتور»

برج آزادی، امروز بیش از هر زمان، نماد مقاومت است؛ نمادی که یادآور رویایی است که هنوز در دل مردم زنده مانده است.

معمار ایمان و دانش

حسین امانت تنها معمار برج آزادی نیست. او در سال‌های مهاجرت، طرح شماری از مراکز مذهبی و فرهنگی جامعه بهایی در جهان را طراحی کرده است؛ از جمله ساختمان مرکزی بیت‌العدل اعظم در شهر حیفا در اسرائیل، که عالی‌ترین نهاد اداری و معنوی آیین بهایی است و از شاهکارهای معماری قرن بیستم به شمار می‌آید.

او همچنین طراح آرامگاه عبدالبها در شهر عکا دراسرائیل است ؛ بنایی که ساخت آن از سال ۲۰۱۹ آغاز شد و قرار است در سال میلادی پیش رو به بهره‌برداری برسد. این بنا به لحاظ معماری، پیوندی میان سادگی شرقی و فرم‌های مدرن دارد و امانت آن را «خانه آرامش» توصیف کرده است.

در کنار کارهای معماری، او بنیانگذار یک نهاد غیرانتفاعی آموزش عالی برای بهاییان است؛ نهادی که در واکنش به محرومیت سیستماتیک بهاییان از تحصیل در ایران تاسیس شد تا جوانان محروم بتوانند در خارج از نظام رسمی جمهوری اسلامی، تحصیل کنند و دانش بیاموزند.

امانت بارها گفته است: «آموزش، همان آزادی درونی است. وقتی آزادی از انسان گرفته می‌شود، باید آن را با دانش بازسازی کرد.»

استنفورد؛ جایی برای زنده نگه داشت فرهنگ ایران

در آن سوی جهان، در دانشگاه استنفورد، مراسم اهدای جایزه «بیتا» با حضور هنرمندان، دانشگاهیان و ایرانیان مقیم آمریکا برگزار شد. دکتر عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایران‌شناسی، در سخنرانی خود گفت: «اگر تهران شهری بی‌چهره می‌ماند، برج شهیاد به آن چهره بخشید. امانت با سنگ، هویت ساخت و با قوس‌هایش تاریخ را به آینده رساند.»

بیتا دریاباری، حامی اصلی این جایزه، نیز تاکید کرد که هدف او از حمایت از این رویداد، پاسداری از میراث فرهنگی و معنوی ایران است.

او گفت: «ما در خارج از کشور وظیفه داریم از حافظان فرهنگی خود تقدیرکنیم.»

حسین امانت در میان تشویق حاضران، جایزه را دریافت کرد و با صدایی آرام اما استوار گفت: «برج شهیاد از آرزوی من برای پیوند سنت و مدرنیته زاده شد. می‌خواستم نشان دهم که ایران می‌تواند ایرانی بماند و جهانی شود. اما امروز، بیش از همیشه، می‌دانم که آزادی، تنها با ساخت بنا ممکن نیست؛ باید آن را زندگی کرد.»

میراثی که از وطن جدا نشد

پس از انقلاب، حسین امانت به کانادا مهاجرت کرد. اما هیچ یک از فاصله‌ها نتوانستند او را از وطن جدا کنند. آثارش در ایران، همچنان برپا هستند؛ از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران تا سازمان میراث فرهنگی، همه با همان امضای معمار جوانی که در دهه چهل باور داشت سنگ هم می‌تواند سخن بگوید.

در غربت، او هرگز از ساخت باز نایستاد. اما برج آزادی برای او همان است که حافظ برای شعر فارسی بود: یک اثر، اما جهانی.

برجی که هنوز نگاه می‌کند

در پایان مراسم استنفورد، تصویر برج آزادی بر پرده افتاد. نور آن تالار را پر کرد و صدای موسیقی ایرانی در فضا پیچید. در آن لحظه، گویی میان تهران و سانفرانسیسکو پلی نامرئی کشیده شد؛ پلی از سنگ و اندیشه، از خاطره و امید.

برج آزادی هنوز ایستاده است؛ اما نه برای نظامی که کوشید نامش را مصادره کند، بلکه برای مردمی که در پای آن، آزادی را فریاد زده‌اند.

این برج، اکنون سندی است بر ایستادگی ایرانیان؛ سندی بر این حقیقت ساده اما پرهزینه: آزادی را نمی‌توان مصادره کرد حتی اگر نامش را بر برجی بگذارند و معنایش را از مردم بگیرند.

خبرهای بیشتر

شنیداری