فیلم «هفت روز»، محصول مشترک ایران و آلمان به نویسندگی محمد رسول‌اف و کارگردانی علی صمدی احدی، درامی روان‌کاوانه درباره تجربه مادران زندانی در ایران است؛ زنانی که در حبس تنها آزادی‌شان را از دست نمی‌دهند، بلکه نقش مادری‌شان نیز زیر سوال می‌رود.

مرخصی کوتاه، مواجهه‌ای بلندمدت با عذاب

داستان درباره مریم است، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی‌ای که پس از شش سال حبس، تنها یک هفته مرخصی دارد؛ فرصتی محدود که در آن باید میان بازگشت به زندان یا پیوستن به خانواده‌اش در خارج از کشور تصمیم بگیرد.

اما درون‌مایه اصلی فیلم نه انتخاب میان دو مقصد، بلکه تقابل میان دو هویت است: زن مبارز و مادر غایب.

این تقابل، با نگاهی انسانی و روان‌شناختی به تصویر کشیده می‌شود، بی‌نیاز از شعار یا اغراق.

مادری که نه تبرئه می‌شود، نه فراموش

گره‌گاه احساسی فیلم در مواجهه مریم با دختر نوجوانش شکل می‌گیرد؛ دختری که قضاوتش نه متوجه حکومت، بلکه متوجه غیبت مادر است. این قضاوت، شخصی، بی‌پرده و سنگین است - و در نهایت، بی‌رحم‌تر از هر حکم قضایی.

فیلم با ظرافت، تجربه‌های زیسته زنانی مانند نرگس محمدی و نسرین ستوده را به یاد می‌آورد؛ چهره‌هایی که در کنار سال‌ها زندان، بار سنگین دوری از نقش مادری را نیز به دوش کشیده‌اند. «هفت روز» بازتابی سینمایی از همین رنج خاموش است.

زنانی که دو بار محاکمه می‌شوند

فیلم با زبانی موجز اما موثر نشان می‌دهد که زنان زندانی در ایران بیش از یک بار محاکمه می‌شوند. نخست در دادگاه، و بار دیگر در خانه؛ از سوی فرزندان، جامعه و حتی خودشان. غیبت طولانی در نگاه اطرافیان، اغلب نه ضرورت مبارزه، بلکه «بی‌مسئولیتی» تلقی می‌شود.

از منظر حقوق بشری، این وضعیت نمونه‌ای روشن از خشونت مضاعف است: حبس در جمهوری اسلامی نه‌ فقط آزادی، بلکه هویت اجتماعی و خانوادگی زنان را نیز از آن‌ها سلب می‌کند.

سادگی اجرا، عمق بازی

«هفت روز» از نظر بصری اثری ساده و به‌دور از زرق‌وبرق‌های مرسوم است. قاب‌بندی‌های ایستا، طراحی صحنه مینیمال و نورپردازی سرد، همگی در خدمت برجسته‌سازی بحران درونی مریم قرار دارند.

ویشکا آسایش در یکی از پخته‌ترین نقش‌آفرینی‌هایش، این بحران را بی‌هیاهو اما موثر به تصویر می‌کشد. فیلم از کلام نمی‌سازد؛ بلکه از سکوت، نگاه و فاصله.

روایتی فراتر از یک داستان شخصی

«هفت روز» فقط روایت تصمیم دشوار یک زن نیست؛ بلکه سندی است از اثرات درازمدت سرکوب سیاسی بر زندگی زنان، مادران و فرزندان‌شان.

مریم نه قهرمان است، نه قربانی. او انسانی معلق است؛ در جایی میان عذاب وجدان و وجدان سیاسی.

فیلم این پرسش را مطرح می‌کند که آیا جامعه‌ای که زنان را به‌دلیل کنشگری سیاسی طرد می‌کند، می‌تواند آن‌ها را بار دیگر به نقش‌های از دست‌رفته‌شان بازگرداند؟

قضاوتی که پایان ندارد

فیلم با تصمیمی پایان می‌یابد، اما با قضاوتی که همچنان ادامه دارد. انتخاب مریم مساله‌ای را حل نمی‌کند؛ تنها تعلیقی را به تعلیقی دیگر منتقل می‌کند.

آنچه باقی می‌ماند، نه نتیجه‌ای قطعی، که احساسی ناتمام از فاصله، بی‌اعتمادی و زخم‌هایی است که در روابط خصوصی نیز دوام می‌آورند.

در «هفت روز» زندان صرفا یک مکان نیست، بلکه حالتی ذهنی است که حتی پس از خروج از آن، شخصیت‌ها را رها نمی‌کند. این همان جایی‌ست که سیاست، به‌جای ختم شدن در بیانیه‌ها، وارد سکوت اتاق نشیمن و نگاه فروخورده‌ یک دختر می‌شود.

خبرهای بیشتر

شنیداری