در حالی‌که اسرائیل دهه‌هاست ایران را با دقت رصد می‌کند، مردم ایران همچنان تصویری مبهم، ساده‌انگارانه و ایدئولوژیک از اسرائیل دارند؛ موضوعی که نتیجه ناآگاهی‌ای نظام‌مند و سیاست‌زده است.

با گذشت بیش از چهار دهه از استقرار جمهوری اسلامی، اسرائیل همچنان یکی از اصلی‌ترین موضوعات در سیاست رسمی و تبلیغات حکومتی ایران باقی مانده است. از شعار «مرگ بر اسرائیل» در خیابان‌ها و مدارس گرفته تا تحلیل‌های یک‌طرفه صداوسیما، همه‌چیز گویای دشمنی مطلق است. اما آنچه در این میان نادیده گرفته شده، نبود هرگونه شناخت علمی، تاریخی و اجتماعی از جامعه اسرائیل نزد مردم ایران است؛ فقدانی که تنها ناشی از سانسور اطلاعات نیست، بلکه نتیجه یک سیاست‌گذاری آگاهانه برای تولید ناآگاهی است.

تصویری تک‌بعدی از جامعه‌ای چند لایه
در نگاه غالب ایرانیان، اسرائیل جامعه‌ای به‌شدت مذهبی، یکپارچه، و «متجاوز» است. این تصویر حاصل دهه‌ها تبلیغات رسانه‌ای و حذف منبع‌های مستقل اطلاعاتی است. در واقع، بسیاری از مردم ایران نه تنها از ترکیب قومی، فرهنگی و سیاسی جامعه اسرائیل اطلاعی ندارند، بلکه حتی تصور روشنی از ماهیت یهودیت هم ندارند. آن‌ها نمی‌دانند چه تفاوتی میان یهودیان اشکنازی، سفارادی یا اتیوپیایی وجود دارد، از شکاف‌های فرهنگی، نژادی و طبقاتی میان آن‌ها بی‌خبرند و هرگز نام‌هایی چون «مزراحی» یا «حریدی» به گوششان نخورده است.

آن‌ها از وجود جمعیت گسترده سکولار، احزاب چپ‌گرا، و مخالفت‌های داخلی در اسرائیل با سیاست‌های دولت‌ها اطلاعی ندارند. هیچ تصویری از جنبش‌های اعتراضی داخلی، روزنامه‌نگاران منتقد، یا نظام قضایی مستقل در ذهن‌شان نیست. اسرائیل برای آنان فقط یک «دشمن مطلق» است؛ نه یک جامعه زنده، چندصدایی، و پیچیده که نیاز به تحلیل دقیق دارد.

سیاست ایدئولوژیک؛ مرزهای تحقیق را می‌بندد
این ناآگاهی تنها از جامعه نشئت نمی‌گیرد، بلکه ساختارهای علمی و دانشگاهی ایران نیز از پرداختن آزادانه به موضوع اسرائیل محروم مانده‌اند. در هیچ‌یک از دانشگاه‌های ایران، کرسی مطالعات اسرائیل، زبان عبری یا تاریخ یهودیت وجود ندارد. در رشته‌های علوم سیاسی، تاریخ و مطالعات منطقه‌ای نیز، پژوهش درباره اسرائیل یا کاملاً ممنوع است یا به‌گونه‌ای هدایت‌شده و یک‌طرفه انجام می‌شود. در نتیجه، دانشجویان و پژوهشگران ایرانی، از همان ابتدا یاد می‌گیرند که اسرائیل را نه‌به‌عنوان یک پدیده تاریخی و سیاسی، بلکه تنها به‌مثابه «تهدید» بررسی کنند.

در حالی‌که در بسیاری از دانشگاه‌های جهان، از جمله در آمریکا، آلمان، فرانسه و حتی در کشورهای عربی، مطالعات تطبیقی درباره اسرائیل و یهودیت بخشی از سرفصل‌های رسمی است، در ایران حتی یادگیری زبان عبری نیز با سوءظن همراه است. این در حالی است که از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، تنها چند سال پس از انقلاب، اسرائیل در دانشگاه‌های خود کرسی‌های ایران‌شناسی، مطالعات تشیع و زبان فارسی راه‌اندازی کرده و نسل‌های تازه‌ای از محققان اسرائیلی، ایران را به‌طور منظم مطالعه و تحلیل می‌کنند.

هولوکاست؛ خط قرمزی برای حقیقت
در میان تمام جنبه‌های تاریخی یهودیت و اسرائیل، شاید انکار یا تحریف هولوکاست یکی از برجسته‌ترین نشانه‌های جهل ساختاریافته در ایران باشد. نسل‌های جوان در ایران نه‌تنها با ابعاد این جنایت تاریخی آشنا نمی‌شوند، بلکه در بسیاری از موارد به‌صورت ضمنی یا آشکار به آن به‌چشم افسانه یا «ابزار تبلیغاتی صهیونیست‌ها» نگاه می‌کنند؛ دیدگاهی که از سوی مقامات عالی‌رتبه نیز تکرار شده است. محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری پیشین [حکومت] ایران، با بی‌پروایی هولوکاست را انکار کرد و از آن به‌عنوان «دروغ بزرگ» یاد کرد؛ موضعی که خشم جهانی را برانگیخت اما در داخل کشور، با واکنش جدی نخبگان روبرو نشد.

در نظام آموزشی ایران، از نسل‌کشی یهودیان در اروپا، علل تاریخی یهودستیزی، ریشه‌های فکری نازیسم و تأثیر آن بر شکل‌گیری دولت اسرائیل سخنی به میان نمی‌آید. نتیجه آن است که نه‌تنها درک تاریخی مردم ناقص می‌ماند، بلکه قدرت تمییز میان نقد سیاست‌های اسرائیل و نفرت از یهودیان نیز از میان می‌رود.

صهیونیسم؛ یک برچسب بدون معنا
یکی دیگر از مصادیق ناآگاهی گسترده، برداشت کاملاً غلط از واژه «صهیونیسم» در ایران است. در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور، صهیونیست به‌معنای دشمن، متجاوز، غاصب یا حتی جنایتکار استفاده می‌شود. اما کمتر کسی می‌داند که صهیونیسم یک جنبش سیاسی با شاخه‌ها و گرایش‌های متعدد است؛ از صهیونیسم سوسیالیستی تا صهیونیسم مذهبی، از صهیونیسم لیبرال تا صهیونیسم سکولار.

ایرانی‌ها نمی‌دانند که حتی برخی مسیحیان، به‌ویژه در آمریکا، از صهیونیسم حمایت می‌کنند و اصطلاح «صهیونیست مسیحی» در ادبیات سیاسی بین‌المللی رایج است. این بی‌اطلاعی باعث شده که واژه‌ای مهم، پیچیده و تاریخی، به یک ناسزای سیاسی تقلیل یابد.

مسئولیت روشنفکران و رسانه‌های مستقل
در چنین شرایطی، بار سنگین اصلاح این وضعیت بر دوش روشنفکران، روزنامه‌نگاران مستقل و نهادهای مدنی است. اگر قرار است جامعه ایران نگاهی دقیق‌تر، انسانی‌تر و علمی‌تر به اسرائیل و یهودیت داشته باشد، باید این روایت‌های ساده‌انگارانه و کلیشه‌ای کنار گذاشته شوند. معرفی کتاب‌های معتبر، ترجمه آثار پژوهشی، گفت‌وگو با کارشناسان حوزه مطالعات یهود و اسرائیل، و تولید محتوای چندرسانه‌ای برای مخاطبان جوان، اولویت رسانه‌های مستقل فارسی‌زبان در خارج از کشور باید باشد.

این اقدام تنها به فهم درست‌تر منازعه خاورمیانه کمک نمی‌کند، بلکه مردم ایران را از دام نفرت‌پراکنی‌های بی‌پایه رها می‌کند. شناخت دیگران، حتی اگر با آنان اختلاف نظر یا تضاد سیاسی داشته باشیم، همواره بهتر از نادانی درباره آن‌هاست.

مردمی که نمی‌دانند اسرائیل چگونه کشوری است، نمی‌توانند تحلیل درستی از تحولات منطقه، استراتژی‌های دولت‌ها یا حتی منافع ملی خود داشته باشند. نادانی درباره «دشمن»، گاه خطرناک‌تر از خود دشمن است. برای برون‌رفت از این وضعیت، راهی جز بازگشت به حقیقت، تحقیق آزاد، آموزش بی‌سانسور و ترجمه منابع معتبر وجود ندارد.

خبرهای بیشتر

شنیداری